۱۳۸۸-۰۱-۱۳

حکایت رسانه ملی ما و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان


چند سالی بود که در نبود شبکه های تلویزیونی قوی و حرفه ای عده ای کاسبکار ابتکار عمل را برای راه اندازی تلویزیونهای فارسی زبان به دست گرفته بودند. عملکرد نامطلوب رسانه ملی و عدم تامین نیازهای مخاطبان ایرانی و تولید برنامه های بی محتوا و گرایشات جناحی و گروهی رسانه ملی ، همچنین محدودیتهای قانونی استفاده از برنامه های ماهواره ای و تاسیس شبکه های تلویزیونی خصوصی در داخل کشور ، بازار کاسبکاران غیرحرفه ای تلویزیونهای ماهواره ای را حسابی گرم کرده بود.
با آمدن دو شبکه فارسی زبان قدرتمند : بی بی سی و ام بی سی پرشیا و تلویزیون صدای آمریکا که چند سالی است فعالیت می کند ، موج جدیدی از راه اندازی شبکه های فارسی زبان آغاز شده است. تی آر تی ترکیه اعلام کرده است بزودی تلویزیون فارسی - آذری خود را راه اندازی می کند و گروه استار زیر مجموعه یکی از غولهای رسانه ای نیز قصد دارد تلویزیونی را به زبان فارسی به مجموعه بزرگ خود اضافه کند.
تجربه ثابت کرده است محدودیتهای وضع شده برای ماهواره و تاسیس شبکه های تلویزیونی در عمل کارآیی نداشته و درصد زیادی از مخاطبان داخل کشور به ماهواره دسترسی دارند. انحصار رسانه ملی نیز در دست یک جناح خاص باعث جذب بیشتر مخاطبان ایرانی به تلویزونهای خارجی می شود. علاوه بر این با ممنوعیت تاسیس شبکه های تلویزیونی خصوصی بخش زیادی از طیف مخاطبان فارسی زبان جهان که علاقمند به دریافت برنامه های فرهنگی و اطلاعات داخل ایران هستند از این مزیت محروم می شوند. و بخش زیادی از درآمد تاسیس شبکه های تلویزیونی به جیب دیگران می رود و مبالغ زیادی که می تواند در ایران سرمایه گذاری شود از کشور خارج می گردد.
تا پیش از ظهور شبکه های جدید که با بودجه های چند میلیون دلاری وارد این عرصه شده اند شاید نگرانی چندانی برای جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت . زیرا شبکه های به اصطلاح اپوزیسیون که بیشتر از لس آنجلس برنامه پخش می کنند علاوه بر ضعف کیفیت برنامه هایشان وقت خود را به فحش دادن به یکدیگر و مسخره کردن و بیان چرندیات می گذرانند و حرفی برای گفتن ندارند.
اما شبکه های تازه و تب جذب مخاطبان فارسی زبان در کشورهای دیگر یک هشدار جدی برای ایران است.ضمن اینکه فناوری های رو به گسترش اینترنتی و دیجیتالی در آینده ای نزدیک تاسیس تلویزیون و پخش برنامه را بسیار آسان می کند و محدودیتها دیگر توجیهی نخواهند داشت.
در همین راستاست که مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر سالهای اول انقلاب از ضرورت آزادی کانالهای تلویزیونی خصوصی سخن می گوید. و معتقد است که " تنها راه حل اداره کشور قبول تغییرات ومدیریت آنهاست." تغییراتی که باید پیشتر از این قبول می کردیم ولی باز هم دیر نشده است.

۱۳۸۸-۰۱-۰۹

پیام تلخ دیروز ؛ شکست تلخ امروز

به خاطر دارم چند سال پیش در یک بازی مهم میان ایران و عربستان که همه ما ایرانیان صرفنظر از هر قومیت و مذهبی با علاقه منتظر نتیجه پیروزی تیم ملی ایران بودیم و با اشتیاق فراوان بازی را نگاه می کردیم. تیم ملی ایران در آن بازی برنده شد و هزاران جوان بلوچ و فارس در کنار هم به هلهله و شادی پرداختند. اما اندکی نگذشت که با پیام علی دایی گلزن آن بازی این شادی جای خود را به تاسف و حیرت داد. علی دایی در پیام تبریک خود گفت : من پیروزی تیم ملی ایران را به شیعیان تبریک می گویم. او بازی ملی ایران را با نگاهی مذهبی دیده بود و برد تیم ملی را نیز در برابر عربستان از این زاویه می دید.

شب گذشته یکبار دیگر ایران و عربستان در یک بازی سرنوشت ساز این بار در زمین ایران در برابر هم قرار گرفتند گلزن سابق تیم ملی حالا سرمربی این تیم شده بود و شاید باز هم بازی را با نگرشی مذهبی و نه ملی هدایت می کرد . اما در کمال حیرت در برابر چشمان صدهزار تماشاچی حاضر و میلیونها تماشاچی تلویزیونی و شنوندگان رادیو و در برابر رئیس جمهوری که در ورزشگاه حاضر شده بود تیم ملی ایران باخت و شکستی تاریخی را تجربه کرد.

من نیز همانند میلیونها ایرانی از این شکست که با وجود بهترین موقعیتها نصیب ایران شده بود ناراحت شدم. و خاطره تلخ پیام چند سال پیش علی دایی برایم زنده شد. آن پیام به اندازه این شکست تلخ بود. او امروز از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد و بسیاری از مردم که آن خاطره را هنوز به یاد دارند و تجربه شکست دیروز را نیز دیدند از برکناری او شادمان شدند. مهم نیست علی دایی چقدر برای ایران گل زده است مهم این است که او مردم ایران را از هم جدا دیده و احساسات ملی آنها را جریحه دار کرده بود. علی دایی می توانست به عنوان یک بازیکن ملی و فارغ از تعصبات مذهبی برای همیشه متعلق به همه مردم ایران بماند. همانگونه که هرگز کسی درباره شادروان تختی و دیگر قهرمانان بزرگ تاریخ ایران نمی پرسد که آنها شیعه بودند یا سنی و برای همیشه در یادها جاودان مانده اند.