۱۳۸۸-۱۰-۰۶

بداخلاقيهاي مذهبي ؛ عامل تفرقه و كينه

هيچ مسلماني نيست كه به امام حسين و ديگر اهل بيت پيامبر ارادت قلبي نداشته باشد و از واقعه عاشورا متاثر نباشد. اما هر گروهي از مسلمانان براي ابراز ارادت خود شيوه‌هاي متفاوتي را ارايه مي‌دهند. اهل سنت كه به مرگ به عنوان رويدادي طبيعي و نشات گرفته از اراده الهي نگاه مي‌كنند حتي در مرگ عزيزترين افراد خود بيش از سه روز سوگواري آرام عزاداري نمي‌كنند و تن به مشيت الهي مي‌دهند و به همين دليل در ايام محرم نيز آئيني به نام عزاداري ندارند. زيرا اساسا فرهنگ عزاداري در مذهب اهل سنت وجود ندارد و اين نمي‌تواند به معناي فراموش كردن و يا نديده گرفتن رويدادهاي تارخي باشد. بلكه آنان تلاش مي‌كنند با بيان وقايع تاريخي و عبرت گرفتن از آنها ، آينده را بهتر بسازند . هر چند كه در ميان اهل سنت نيز جرياناتي افراطي وجود دارند كه به جاي ساختن آينده در گذشته درجا زده و به بيماري واپسگرايي مبتلا هستند . محصول اين تفكرات و هم‌انديشان آنان در جبهه تشيع همان چيزهايي است كه امروز در عراق و پاكستان و ديگر نقاط جهان شاهد آن هستيم : قتل و كشتار مردم بيگناه به نام دفاع از دين و مذهب.
بنابراين توده مردم اهل سنت و علماي آنان ضمن حفظ اعتقادات خود به باورهاي مذهبي اهل تشيع نيز احترام گذاشته و با سعه صدر و تحمل با اعتقادات آنان برخورد مي‌كنند. اما در بيشتر مواقع در ايام محرم و ديگر مناسبتهاي مذهبي  بويژه در مناطق سني‌نشين بداخلاقيهايي از نوع مذهبي از برخي افراد شيعه عزادار سر مي‌زند كه نه فقط احساسات اهل سنت را جريحه‌دار مي‌كند بلكه به نوعي مزاحمتهايي را براي آنان ايجاد مي‌كند. در سالهاي گذشته برخي از اين حركتها همچون شعارنويسي عليه خليفه دوم مسلمانان در زاهدان حتي منجر به رويارويي مردم با شعارنويسان و ماموران دولتي شده است.
در ايام محرم نيز بسيار مشاهده شده است كه دسته‌هاي عزاداري علاوه بر ايجاد مزاحمت صوتي براي خانواده‌ها در مناطق سني‌نشين گاهي جلوي مساجد اهل سنت توقف كرده و براي مدت طولاني در همان نقطه به سينه‌زني و نوحه‌خواني مي‌پردازند.
شايسته است مسئولان امر عواقب و تبعات چنين اقدامات تفرقه‌افكنانه‌اي را كه نتيجه‌اي جز ايجاد حساسيتهاي بيشتر مذهبي و كدورت و دشمني به بار نمي‌آورد در نظر گرفته و با آن برخورد كنند.

۱۳۸۸-۰۹-۱۸

حکایت شهركي بخت‌برگشته !

روزي كه شهركي با مدرك كارشناسي كودكان استثنايي فقط به واسطه اينكه رئيس ستاد انتخاباتي محمود احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري بود ، بر كرسي رياست سازمان عريض و طويل ميراث فرهنگي و گردشگري تكيه زد ، كمتر كسي صداي اعتراضي از مطبوعات استان شنيد.
روزي كه پس از ادغام سازمان صنايع دستي در ميراث فرهنگي ، شهركي يكي از مديران توانمند صنايع دستي استان مهندس عبدالسلام بزرگزاده را با انگيزه‌هاي سياسي بركنار كرد و او را تا به امروز در كشاكش دادگاهها و بازرسيها گرفتار كرده است باز هم صداي اعتراض و يا نقد و نظري در مخالفت و يا موافقت با اين اقدام شهركي از مطبوعات استان شنيده نشد.
آنگاه كه سيل بودجه‌هاي ميراث يكسويه بطرف شهرسوخته و دهانه غلامان سيستان كه البته بجاي خود مهم و قابل ارج هستند گسيل داشته شد و آثار باستاني بخش بلوچستان رو به نابودي و زوال بودند باز هم مطبوعات استان تبعيض در نگاه باستانشناسي و ميراث فرهنگي شهركي را ديدند و دم برنياوردند. تا آنكه يك مدرس وظيفه‌شناس دانشگاه به نام دكتر مرتضوي ناچار شد نقد و نظرش را در اين رابطه به سايتها بسپارد.
و دهها مورد ديگر از سوء‌مديريتها و ضعفهاي سازمان ميراث فرهنگي در اين مدت ناديده گرفته شدند تا آنكه از دو هفته قبل جنجالي از سوي مطبوعات استان عليه شهركي بپا خواست كه در آن ادعا شده بود شهركي به روزنامه‌نگاران توهين كرده و آنها را سگ و مگس خطاب كرده است. در مصاحبه مطبوعاتي ، خبرنگاران به او تاختند كه چرا به آنان توهين كرده است و البته سخن من در اينجا صحت و سقم اين مسئله و تائيد و تكذيب آن نيست كه طبيعي بود شهركي چه چنين چيزي گفته يا نگفته بود آنرا تكذيب كرد.
چند روز بعد مطبوعات استان بيانيه‌اي عليه شهركي صادر كردند و به دنبال آن برخي از مطبوعات اعلام كردند كه در اعتراض به اين نوع عملكرد شهركي يك روز نشرياتشان را منتشر نمي‌كنند.
نميدانم فلسفه عدم انتشار نشرياتي كه بيشتر محتوايشان را سايتهاي اينترنتي كپي مي‌كنند و تيراژ واقعيشان هر يك به دو هزار نسخه هم نمي‌رسد و گونيهاي برگشتي نشرياتشان گوياي عدم اقبال مخاطبانشان به آنهاست چه ضرري به شهركي مي‌زند و چه تاثيري در جامعه دارد ، اما يك نكته در اينجا كاملا روشن است كه مطبوعات استان اثبات كردند اگر همه آثار باستاني بلوچستان را سيل و زلزله و سوء‌مديريت و تبعيض ويران كند و يا منافع مردم در هر جا به خطر بيفتد آنان با بي‌تفاوتي محض انگار كه نه چيزي مي‌بينند و نه مي‌شنوند از كنار آن رد مي‌شوند و بقول معروف خود را به كوچه علي‌چپ مي‌زنند اما خدا نكند كه مدير بخت‌برگشته‌اي سهميه آگهي و رپرتاژ اين جرايد بزرگوار را به آنان ندهد و حالا بالفرض چنين خطايي هم از او سربزند كه به اين قشر رپرتاژگير كه از قضا خود را روزنامه‌نگار مي‌دانند اهانتي كند و يا عليه‌شان سخني بگويد.
ضمن اينكه چنانچه ثابت شود شهركي ميراث فرهنگي چنين واژه‌هاي سخيفي را درباره قشر شريف روزنامه‌نگاران بكار برده است نبايد نسبت به آن بي‌تفاوت بود و از كنار آن بسادگي گذشت كه چنين اقدامي از سوي هر انسان آگاهي محكوم و ناپسند است.

استاندار سيستان و بلوچستان : بلوچستان زدائي بر خلاف سياستهاي نظام است

پس از انتشار مطلبي در روزنامه ابتكار سيستان و بلوچستان به قلم نگارنده با عنوان : بلوچستان‌زدائي در برخي ادارات و رسانه‌هاي استان ، مهندس علي‌محمد آزاد استاندار سيستان و بلوچستان در تماسي تلفني گفت : اين عمل ، اقدامي بر خلاف سياستهاي نظام است و در صورت وجود هرگونه مصاديق و مداركي در اين رابطه كه نشان‌دهنده حذف نام بلوچستان از عنوان استان باشد به شدت با عوامل آن برخورد مي‌شود. ‌
در همين رابطه برخي مصاديق و مستندات از جمله مطالب برخي رسانه‌هاي رسمي ، دامنه وبسايتها و مدارك دانشگاهي براي ايشان ارسال شده است.
چند روز پس از اين موضوع برخي موارد حذف نام بلوچستان از دامنه وبسايتهاي اداري اصلاح شدند كه جا دارد از جناب استاندار در اين رابطه جدا قدرداني شود.
از مخاطبان گرامي مي‌خواهم چنانچه مستندات و مدارك ديگري در اين رابطه دارند به اين وبلاگ ارسال نمايند تا براي پيگيري بيشتر به استاندار سيستان و بلوچستان ارايه شوند.

بي‌خبري روزنامه مردمسالاري از وقايع روز و سياست صفحه‌پركني!

بي‌خبري روزنامه مردمسالاري از وقايع روز كم بود كه سرقت مطالب ديگران نيز به آن افزوده شد. روزنامه مردمسالاري اخيرا و درست در زماني كه حكم شهردار زاهدان در آستانه ابلاغ به وي بود ، گزارشي انتقادي را با عنوان : شش ماه بی شهرداری زاهدان و تاوانی که مردم می پردازند را بي‌خبر از آخرين تحولات مربوط به حكم شهردار ، منتشر كرد. از ديرخبري اين روزنامه كه بگذريم سرقت برخي پاراگرافهاي اين مطلب از نوشتاري كه در تاريخ 28 فروردين 88 توسط نگارنده در همين وبلاگ منتشر شده بود جالب توجه است. بهتر است مديران محترم اين روزنامه بجاي پر كردن صفحات خود با اخبار و مطالب تاريخ گذشته و سرهم كردن مطالب با سرقت مطالب ديگران به محتواي روزنامه و احترام به شعور مخاطبان خود بيشتر توجه كنند.
به اين بخش از مطلب روزنامه مردمسالاري توجه كنيد: " بر اساس این گزارش، شورای شهر زاهدان در سه دوره گذشته در این مدت به مصلحت همین فضا از انتقادات جدی و کارشناسی طیف وسیعی از شهروندان زاهدانی بدور بوده است و هزینه انتقاد از آن برای بسیاری از کارشناسان بالاست.
این شورا که از مصونیت حامیان پشت پرده خود به خاطر حفظ مصلحت ها سود می برد و در تامین منافع آنها نیز کوتاهی نمی کند، خود را مدیون عده ای خاص می داند که مردم را با اهرمهای خاصی سازماندهی کرده اند و به همین دلیل تصمیمات خود را در پشت درهای بسته و با مشورت افرادی خاص اتخاذ می کند.  شورای شهر زاهدان در 19 اسفندماه 87 در جلسه 137 خود در یک تصمیم غیرمنتظره با استعفای محمدعلی جدلی شهردار زاهدان موافقت کرد، در حالی که گفته می شود، جدلی استعفا نکرده و با فشار هیات رئیسه شورا مجبور به استعفا شده و با پیامک از موافقت با استعفا خود مطلع گشته است.  "
و حالا مطلب منتشر شده در وبلاگ زمان‌آنلاين در تاريخ 28 فروردين 88 : شوراي شهر زاهدان در 3 دوره گذشته هيچگاه پاسخگوي مردمي كه اعضاي آنرا انتخاب كرده‌اند نبوده است. اين شورا از مصونيت حاميان پشت پرده خود به بهانه حفظ مصلحت بهره مي‌برد. و البته در تامين منافع آنان كوتاهي نمي‌كند. اگر چه بظاهر مردم به اين شورا راي داده‌اند اما شورا راي خود را مديون عده خاصي است كه مردم را با اهرمهاي خاصي سازماندهي كرده‌اند. و به همين دليل تصميمات خود را پشت درهاي بسته و با مشورت افراد خاصي اتخاذ مي‌كند. 

بلوچستان ؛ بغرنج‌ترين بحران پاكستان


ارايه بسته‌اي از سوي يوسف رضا گيلاني براي حل مشكل بلوچستان نه تنها با استقبال جامعه بلوچ پاكستان كه حدود نيمي از خاك اين سرزمين را متعلق به خود مي‌دانند ، مواجه نشد بلكه واكنشهاي زيادي در مخالفت با آن ابراز شد. بسياري از رهبران قومي بلوچ معتقدند اين بسته براي مردمي كه سرزمينشان سرشار از منابع معدني و ثروتهاي طبيعي است به منزله صدقه و اهانت به شعور اين مردم براي چشم‌پوشي آنان از حقوق اصليشان است.آنان بر اين باورند كه اين بسته در لفاف قند پيچيده شده اما محتواي آن براي جامعه بلوچ و نسلهاي آينده آن سم است.
پايان دادن به عمليات نظامي ، آزادي زندانيان سياسي و به رسميت شناختن حقوق برابر بلوچها از جمله خواسته‌هاي آنان است كه از سال 1947 تا كنون به سرانجام روشني نرسيده است.
در آخرين واكنش خان كلات خواستار ميانجيگري بين‌المللي براي حل مسئله بلوچستان شد

ميرسليمان داود خان كلات بلوچستان گفته است كه مسئله بلوچستان بايد با حضور ناظران بين‌المللي حل شود.
خان كلات در گفتگو با خبرنگاران محلي بسته موسوم به بلوچستان را كه از سوي دولت پاكستان براي حل مسئله بلوچستان به پارلمان اين كشور پيشنهاد شده بود يك شوخي با مردم بلوچ خواند و گفت : حاكمان با نقض توافقنامه‌هاي گذشته اعتبار خود را از دست داده‌اند و بلوچها به آنان اعتماد ندارند و اين بار فريب حاكمان را نمي‌خورند و اين بي‌اعتمادي بسته پيشنهادي را بي‌معني مي‌كند.
ميرسليمان داود گفت : سازمان ملل و اتحاديه اروپا و مقامات بريتانيا مي‌توانند نقش موثري به عنوان ناظر و ميانجيگر در احقاق حقوق بلوچها و اعاده زمينهاي آنان ايفا كنند.
سليمان خان از كساني كه خود بحران بلوچستان را آفريده‌اند ، اينك مي‌خواهد براي حل آن ميانجيگري كنند. با عدم پذيرش پيشنهادات دولت پاكستان از سوي رهبران بلوچ و عدم تسلط كامل حكومت پاكستان بر اين منطقه و از سويي تحت فشار گذاشتن اين كشور از سوي دولت ايران براي تحويل عوامل حملات تروريستي در داخل خاك ايران به نظر مي‌رسد پاكستان با بحراني پيچيده و مشكل‌تر از هميشه به نام بلوچستان مواجه شده است كه هنوز راه حلي براي برون‌رفت از اين بحران نيافته است.

۱۳۸۸-۰۹-۰۷

مديري كه اجازه اطلاع‌رساني به مردم را ندارد

برای انجام مصاحبه ای به یکی از ادارات رفته بودم تا شروع مصاحبه چند دقیقه ای فرصت داشتم که سری به کارشناسان آن اداره بزنم که چشمم به آقای جوشنگ ریگی مدیر شعب بانک مسکن استان افتاد . پاکت بزرگی که بعد فهمیدم هدایای بانک مسکن است زیر بغل او بود و آمده بود تا به مدیر آن اداره هدایای بانکی بدهد . تا حالا این مدل بازاریابی مستقیم توسط مدیریت بانک را ندیده بودم . احساس کردم شاید ما خبرنگاران به وظیفه اطلاع رسانی خود درباره خدمات بانکها و موسسات اقتصادی کوتاهی کرده ایم و یا ضعف روابط عمومی بانک مسکن موجب شده است تا مدیر بانک شخصا با پاکتهای بزرگ هدایای بانکی به سراغ ادارات برود .
از جوشنگ ریگی تقاضای وقت ملاقات کردم تا با وی درباره اطلاع رسانی و آمادگی خود برای انعکاس اخبار و مطالب بانک مسکن در روزنامه صحبت کنم . روز بعد ساعت 9 صبح به دفتر وی واقع در خیابان آزادی رفتم . در سالن انتظارش پرنده پر نمی زد و به محض معرفی خود به منشی اتاق مدیریت ، صدای مدیر را شنیدم که مرا به داخل اتاق فرا می خواند .
در اتاق او یک نفر دیگر هم نشسته بود . ریگی ، معاون خود کیانی را به من معرفی کرد و سپس گفتگو با وی را آغاز کردم . هنوز صحبتهای من درباره ضرورت اطلاع رسانی مسایل اقتصادی و خدمات بانک و انعکاس مسایل و مشکلات مردم در این باره به مسئولان به پایان رسیده بود که ریگی سخنانم را قطع کرد و گفت : ما اجازه اطلاع رسانی به مردم را نداریم و هر چه هست خود تهران باید انجام دهد تصور کردم منظور مرا از اطلاع رسانی با چاپ آگهی و تبلیغات که ممکن است بار مالی برای بانک داشته باشد ، اشتباه گرفته است . برایش توضیح دادم که روزنامه برای چاپ مطالب و اخبار هیچ وجهی را از بانک دریافت نمی کند و هدف فقط اطلاع رسانی به مردم و انجام رسالت مطبوعاتی است ضمن اینکه از درج آگهی ها و تبلیغات بانک به مناسبتهای مختلف که یک ضرورت اساسی برای سیستم بانکی است و تاثیر فوق العاده ای در جذب مشتریان و کسب رضایتمندی آنان دارد ، در این روزنامه استقبال می کنیم ... که با پاسخ حیرت انگیز مدیر شعب بانک مواجه شدم . ریگی در پاسخ گفت : شما خبرنگارید و کار دولتی ندارید ، اما ما زن و بچه داریم و نمی خواهیم حقوقمان آجر شود ! تعجب کردم که اطلاع رسانی و درج اخبار بانک آنهم از منبع موثق مدیریت و روابط عمومی بانک چه ربطی به حقوق مدیر بانک دارد و در نهایت به آنکه پاسخی قانع کننده برای خود با آقایان ریگی و کیانی ،خداحافظی کردم .
هنگامی که می خواستم دفتر مدیر را ترک کردم ، تعداد زیادی خودکار و تقویم و هدایای بانکی را روی میز گذاشت تا با خود ببرم . هنوز از خود می پرسم آیا هدیه دادن آنهم به این شیوه توسط مدیر بانک سودی برای بانک دارد و یا می تواند گرهی از مشکلات مشتریان بانک و مردم بگشاید ؟

۱۳۸۸-۰۴-۲۳

سياست يك بام و دو هوا در قبال مسلمانان

چند روزي از يورش وحشيانه دولت چين به مسلمانان آن كشور مي‌گذرد. و تقريبا همه مجامع حقوق بشر در جهان و بسياري از كشورها نقض آشكار حقوق بشر در چين را بويژه در روزهاي اخير و در برخورد با مسلمانان محكوم كرده‌اند. اما هنوز واكنش قاطع و محكمي از سوي مقامات جمهوري اسلامي ايران با اين دولت صورت نگرفته است.
در موارد مشابه و در ساير نقاط جهان اگر اتفاقي حتي يك هزارم آنچه در چين افتاده است ، رخ مي‌داد صداي اعتراض ما گوش جهان را كر مي‌كرد و حتي ممكن بود بر خلاف مصالح ملي خود روابط خود را با آن كشورها تيره كنيم . اما چه سري در روابط ما با كشور مستبد و ديكتاتوري كمونيست چين وجود دارد كه با وجود كشتار وحشيانه مسلمانان در اين كشور صدايمان در نمي‌آيد ، نمي‌دانم.
خوشبختانه برخي مراجع مذهبي نيز متوجه اين ضعف برخورد مسئولان شده و اين مطلب را به مسئولان تذكر داده‌اند.
حمايتهاي سياسي چين از دولت ايران در مجامع بين‌المللي و مراودات گسترده اقتصادي ما با اين كشور ارزش سكوت در برابر نقض فاحش حقوق بشر و كشتار مسلمانان در اين كشور را ندارد.

۱۳۸۸-۰۳-۰۱

چرا اهل سنت به كروبي راي مي‌دهند؟

محمود براهويي ن‍‍‍ژاد – روزنامه اعتماد ملي : 30 ارديبهشت 1388
بالاخره پس از تاخيري تأمل برانگيز ، بيانيه ميرحسين موسوي در مورد اقوام ايراني منتشر شد . بيانيه اي كه به اندازه ديگر موضعگيريهاي وي در سايتها و رسانه هاي حامي موسوي بازتابي نداشت و به نظر مي رسد تنها تلاشي براي جلب آراي سرنوشت ساز اهل سنت است و از محتوي آن چنين بر مي آيد كه جناب آقاي موسوي در حال حاضر هيچگونه برنامه مشخصي براي خواسته هاي اقوام ندارد و تنها ابراز داشته كه قصد گنجاندن آنها را در برنامه هاي آينده خود دارد . بي آنكه كمترين ضمانت و راهكاري عملي براي سياستهاي خود در اين باره ذكر كند . بخش اعظم سياستها و راهبرد هاي عنوان شده در اين بيانيه برگرفته از شعارها و وعده هاي سيد محمد خاتمي در 8 سال دوره رياست جمهوري وي است كه در عمل محقق نشدند . محدوديت ها و ممنوعيت هاي بيشماري كه از آن دوران بويژه در عرصه آزادي بيان و عقيده ، اقوام و مذاهب تا كنون به يادگار مانده اند ، ميراث مردي هستند كه امروز خود را اصلاح طلبي مي خواند كه اصول را گم نمي كند . و مدعي تأمين مطالبات اقوام و اقشار مختلف ايران است .
مطمئنا اقوام ايراني و اهل سنت با مشاهده بيانيه انتخاباتي موسوي در مورد اقوام ايراني در حافظه تاريخي خود سري به گذشته و دوران نخست وزيري ايشان ميزنند و از خود مي پرسند : چرا آقاي موسوي اين مطالبات را در 8 سال دوره نخست وزيري خود تأمين نكرد؟ آيا به ديدگاههاي امروز خود در آن ايام باور نداشت و امروز باورهايش تغيير كرده است؟ مگر در سال گذشته نبود كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه اي را درباره محدوديت و نظارت نهادهاي دولتي بر مدارس و حوزه هاي علميه اهل سنت وضع كرد و به دنبال آن حوزه علميه عظيم آباد زابل تخريب و تعدادي از علماء و طلاب اهل سنت دستگير شدند . آقاي موسوي كه عضو اين شورا و از امضاء كنندگان اين مصوبه هستند ، چگونه در عرض چند ماه تغيير جهت داده و در بند 12 بيانيه خود از استقلال تعليم و تربيت در مدارس ديني اهل سنت دفاع مي كنند؟ چرا ايشان در طول 30 سال عضويت خود در شوراي عالي انقلاب فرهنگي از موضع گيري نامناسب در برخي از رسانه هاي جمعي درباره اقوام و اهل سنت انتقاد نكردند و اين موضوع را در مصوبات اين شورا نگنجاندند ؟ آيا جناب موسوي مي دانند كه برخي سياستها و مصوبات اين شورا باعث شده است چه ميزان از كتابهاي انديشمندان و علماي اهل سنت در فيلتر سانسور گرفتار آيند و چه تعداد كتاب و مطالب موهن عليه اعتقادات اهل سنت براحتي چاپ و نشر شده اند ؟!
آقاي موسوي در بيانيه خود تعلل در اجراي كامل برخي از اصول قانون اساسي نظير اصل 15 و 12 را مصداق احساس تبعيض فرهنگي بيان كرده اند ، آيا 8 سال از دوره تعلل در اجراي اين اصول مربوط به دوران نخست وزيري ايشان نمي شود و چه توجيهي براي آن حداقل در 8سال دوره زمامداري خود دارند؟ بگذريم از اينكه برخي ديگر از بند هاي اين بيانيه چنان كلي هستند كه ايشان در صورت رئيس جمهور شدن براحتي مي توانند از عملي كردن آنها سر باز بزنند .
بند 8 بيانيه اقوام موسوي به مشاركت اقوام و مذاهب در عرصه هاي تصميم گيري ملي اشاره دارد . كه فرداي پس از انتخابات براحتي مي توان مشاركت اقوام و مذاهب در عرصه هاي تصميم گيري ملي را با چند ابلاغ مشاوره و حضور اقوام در پاي صندوق هاي رأي توجيه كرد . و هيچ جايگاه مشخصي براي حضور رسمي و مؤثر آنان در دولت موسوي تبيين نشده است . ايشان و تيم همراهشان در انتخابات رياست جمهوري حتي حاضر نشدند در استان سيستان و بلوچستان كه بيش از 70 درصد جمعيت آن بلوچ و سني مذهب هستند ، آنان را در عرصه تصميم گيري و مسئوليت ستاد انتخاباتي حتي در جهت منافع خود و براي كسب رأي مشاركت بدهند و پس از چند هفته كه متوجه از دست دادن بخش زيادي از آراي خود در اين مناطق شده و با انتشار مواضع و ديدگاههاي شفاف مهدي كروبي اقبال عمومي مردم منطقه از وي را مشاهده كردند ، مي خواهند با صدور يك بيانيه كلي اين اشتباه خود را جبران كنند . گزينش نيروهاي ستادي آقاي موسوي در استان تفاوت چنداني با شيوه گزينش نيروهاي بومي و نگاه دولت احمدي نژاد و بي توجهي به جمعيت غالب استان ندارد .
اينجاست كه بحث چرايي حمايت اهل سنت از مهدي كروبي مطرح مي شود . به باور من عملكرد و موضع گيريهاي مهدي كروبي در گذشته و حال بسيار شفاف تر ، صادقانه تر و صريح تر از ديگران است . كروبي خرد جمعي را ضمانت اجرايي بيانيه خود مي خواند و آنرا نه شعارهايي كه ممكن است به فراموشي سپرده شوند و يا تحت فشارهايي از داخل و خارج از دستور كار خارج گردند ، كه برنامه اي محوري حاصل خرد جمعي مي داند . وي قاطعانه از اجراي اصول معطل مانده قانون اساسي بويژه در رابطه با اقوام و اهل سنت سخن مي گويد و با شفافيت اعلام مي‌دارد كه همه موانع اجرايي آن را برطرف نموده و هر شخص و گروهي را كه مانع اجراي آن شود به ملت معرفي خواهد كرد .
مهدي كروبي افزايش سطح و سهم مشاركت اقوام و مذاهب را در مديريت كلان كشور و دولت خود جزو برنامه هاي خويش عنوان كرده و فقط به كلياتي در حد مشاركت اقوام در عرصه مشاركت در عرصه تصميم گيري ملي اكتفا نكرده و تك تك موارد بيانيه خود را به روشني و با شرح و تفصيل بيان مي دارد . و البته مزيت ديگري كه بيانيه اقوام و مذاهب كروبي داشت اين بود كه به مهندس موسوي جرات انتشار بيانيه‌اي هرچند ناقص و مبهم را در مورد اقوام و مذاهب را داد .
دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري انتخاب فرد نيست ، رفراندوم خواسته‌ها و مطالبات اقشار گوناگون است كه تحقق مطالبات فراموش‌شده‌شان را در برنامه‌هاي مهدي كروبي مي‌بينند. اقبال اهل سنت به مهدي كروبي در واقع راي به خواسته‌ها و حقوق مشروع آنهاست حتي اگر به هر دليلي كروبي رئيس‌جمهور نشود. كه من معتقدم با موج عظيمي كه در كشور به نفع مهدي كروبي راه افتاده است و روبروز عظيم‌تر مي‌شود وي رئيس‌جمهور ايران خواهد شد.
مهدي كروبي به آنچه مي گويد عميقا باور دارد و ضرورت تغيير را بخوبي در يافته و آن را براي بقا و تثبيت نظام جمهوري اسلامي ضروري مي داند . تغييري كه اگر امروز از سوي ملت ايران درك نشده و پاسخ داده نشود ، فردا براي انجام آن دير خواهد بود .


۱۳۸۸-۰۲-۲۷

مواضع شفاف مولوي عبدالحميد درباره انتخابات

در هفته‌هاي گذشته برخي از هوادارن ميرحسين موسوي در اظهارنظرها و مصاحبه‌هاي خود از حمايت قطعي مولوي عبدالحميد ؛ امام جمعه اهل سنت زاهدان از موسوي خبر داده بودند. از جمله محمد تقي رخشاني رئيس ستاد موسوي در استان در چند مصاحبه گفته بود : مولوي عبدالحميد در پايان قطعا با موسوي خواهد بود . و جهان نيوز نيز در خبري چنين ادعايي را طرح كرده بود.
برخي از اين اظهارنظرها در حالي مطرح شد كه مولوي عبدالحميد در مسافرت بودند و اطلاعي از اين جريانات نداشتند و جامعه اهل سنت نيز تا كنون به جمع‌بندي پيرامون اعلام حمايت از يك كانديداي خاص نرسيده است. مطمئنا سياست مولوي عبدالحميد و مجموعه اهل سنت كه آراي سرنوشت‌سازي را در اختيار دارند بر صداقت در موضعگيري استوار است و ايشان هرگز پشت پرده از يك كانديداي خاص حمايت نمي‌كنند. كما اينكه تا كنون آقاي ميرحسين موسوي درباره مطالبات اهل سنت و خواسته‌هاي آنان نه تنها موضعگيري شفافي نداشته است بلكه در برخي موارد ديدگاههاي موسوي با منافع اهل سنت در تعارض است. مولو عبدالحميد در خطبه‌هاي نماز جمعه اين هفته با شفافيت و صراحت خواسته‌هاي اهل سنت را تبيين كرده و اعلام كردند : ما رئيس‌جمهور معمار و نظامي نمي‌خواهم كه فقط به آباداني و عمران يا بخش نظامي توجه داشته باشد.
هر چند ديدگاههاي مولوي عبدالحميد در نماز جمعه اين هفته در مواضع مهدي كروبي كه در بيانيه چهارم وي منتشر شد تا حد زيادي متبلور است و اين مواضع مورد استقبال جامعه اهل سنت قرار گرفته است ، اما رايزنيها با كانديداها همچنان ادامه دارد. و به باور من تنها كسي كه در اين برهه مي‌تواند كشور را از سراشيبي سقوط نجات دهد و مطالبات اقشار مختلف و از جمله اهل سنت و اقوام را حداقل بيان كرده و از آن دفاع كند ، مهدي كروبي است.
خطبه‌هاي نماز جمعه اين هفته زاهدان بيانگر بخش اعظمي از خواسته‌هاي اهل سنت است هر چند كه مطالبات اقوام نيز بايد بيشتر مورد توجه قرار بگيرد:
- مشارکت عادلانه همه اقوام و مذاهب در اداره کشور، ضامن همبستگی و استحکام کشور است.
- سیاستمدار موفق کسی است که نیروهای شایسته همه اقوام و مذاهب را در اداره کشور سهیم کند.
- وجود اقوام ومذاهب مختلف در ایران، برای کشور فرصتهای خوبی هستند.
- رئيس جمهور معمار و نظامي نمي‌خواهيم .
مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های این هفته مسجد مکی زاهدان با اشاره به اهمیت انتخابات ریاست جمهوری گفت: ما باید روی انتخابات که سرنوشت ما وکشور ماست فکر کنیم و به سادگی از کنار آن نگذریم. بگونه ای بیاندیشیم که کسی رای بیاورد و سرنوشت کشور را به دست بگیرد که مایه انسجام و وحدت و عزت ما در داخل و خارج باشد. رئیس جمهور موفق کسی است که در سیاست داخلی وسیاست خارجی بتواند درست عمل کند.مولانا عبدالحمید گفت: سیاستگذاری یک بُعد ندارد، بلکه همه ابعاد و شئونات را که در اختیار رئیس جمهوری و دولت است، در بر می گیرد. رئیس جمهور می تواند در همه مسایل تاثیر گذار باشد سیاستهای آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و تجاری و تمام شئونات در حوزه اختیارات رئیس جمهوری هستند که می توانند به حل مشکلات و معضلات منجر شوند.امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: یکی از بهترین سیاستهای دولت می تواند ایجاد همبستگی میان اقوام ومذاهب باشد. سیاستمدار موفق کسی است که افکار و دیدگاههای مختلف، زبانها، اقوام و مذاهب را راضی و خشنود کند و همه را در اداره کشور سهیم کند و از نیروهای شایسته آنان استفاده کند. قدرت رئیس جمهوری در ایجاد اتحاد و انسجام داخلی و رفتار درست و تعامل منطقی با دنیای خارج است که بتواند جایگاه خود را در میان ملت ایران و در سطح جهانی تثبیت کند و نگذارد که کشور به سوی نا امنی و نا امیدی کشیده شود.مولانا عبدالحمید گفت: مردم ایران در این برهه نیاز دارند که فکر کنند کسی را بر سر نوشت سیاسی حاکم نمایند که دارای اندیشه ای وسیع در ترسیم سیاستهای داخلی و خارجی باشد. من می گویم که کشور ما در این شرایط به معمار نیاز ندارد که بتواند بخش آبادانی و عمران را پیش ببرد یا فردی نظامی که بخش نظامی را به تنهایی مورد توجه قرار دهد. بلکه به سیایستمداری نیاز دارد که همه بخشها را بتواند به صورت متعادل و مناسب و متناسب با شأن ملت ایران با سابقه تمدن و فرهنگ کهن سیاستگذاری و هدایت کند. وجود اقوام، مذاهب وزبانهای گوناگون درایران فرصتهای خوبی هستند و می توان از این فرصتها به نحو بهتری استفاده کرد.امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: کشور ایران یک کشور ثروتمند است و فقیر و بدبخت نیست. ثروتی مانند نفت که بسیاری از کشورها حسرت داشتن ذره ای از آن را دارند و این ثروت به نحوی توزیع شود که همه استانها و مردم به صورت عادلانه از آن بهره ببرند. ایران کشوری وسیع است ودر حد یک شهر و یک استان نیست. موقعیتهای شغلی و فرصتهای خدمتگذاری بسیاری دارد و به نحوی باید بر نامه ریزی شود که از شایستگان اقوام ومذاهب استفاده شود.حذف جناحهای دیگر و حاکمیت یک جناح خاص، سیاست ناموفقی است. موفقترین دولت، دولتی خواهد بود که فراجناحی، فرامذهبی عمل کند. و فکر وسیعی داشته باشد.مولانا عبدالحمید گفت: ما به هیچ جناحی وابسته نیستیم و مستقل هستیم، اما معتقدیم هر جناحی که درانتخابات پیروز شود.، نباید جناح دیگر را طرد کند واز نیروهای توانمند آنان بهره بگیرد. وحدمت ملی و امنیت ملی درگرو مشارکت همه ملت در اداره کشور است. و جامعه اهل سنت به عنوان عضوی از این کشور همانگونه که در پیروزی انقلاب نقش داشته، در همه صحنه ها حضور داشته است. و به ندای رهبر معظم انقلاب و مسئولین نظام پاسخ گفته اند. سی سال است که جامعه اهل سنت بخاطر علاقه به کشور ونظام اسلامی صبر کرده است.تا روزی مسئولین به این نتیجه برسند که در مدیریتهای کلان کشور، از نیروی شایسته آنان استفاده شود. و تعادل در مدیریت کلان کشور ومدیریت منطقه ای رعایت شود.متأسفانه اهل سنت حتی در مدیریت منطقه ای نیز جایگاهی بدست نیاورده اند و بسیار کم از وجود آنان استفاده شده است.و انتظار ما از ریاست جمهوری حل این مشکل است. این بزرگترین دغدغه برادران و خواهران اهل سنت است که در کنار برادران و خواهران شیعه با مسالمت و دوستی در اداره کشور سهیم باشند و اگر قانونن به درستی اجرا شود مشکلات اهل سنت بر طرف خواهد شد.امام جمعه اهل سنت زاهدان افزود: دغدغه دیگر اهل سنت به مخاطره افتادن آزادی مذهبی است که در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته است و ازادی مذاهب حنفی، شافعی و ... در این قانون تامین شده است واهل سنت می توانند بر اساس آن آزادانه به تعلیم و تربیت فرزندان خود بپردازند. اهل سنت این دغدغه را دارند که افرادی با اعمال سلیقه آزادی مذهبی را به مخاطره نیاندازند که این ضربه بزرگی به وحدت و امنیت ملی ما وارد می کند. وحدت و امنیت برای کشور ما امری است حیاتی و این با آزادی مذهبی گره خورده است و از آن جدا نمی شود.بطور خلاصه انتظار ما از رئیس جمهور آینده رفع تبعیضات قومی ومذهبی و استفاده متعادل از شایستگان همه اقوام و مذاهب است.مولانا عبدالحمید مسئله ساماندهی مدارس را از دیگر دغدغه های اهل سنت برشمرد وگفت:این مسئله که به اصطلاح ساماندهی عنوان شده است، در واقع دخالت در امور مذهبی است و جامعه اهل سنت به هیچ عنوان حاضر نیستند که آزادی دین و تعلیم را با چیز دیگری معامله کند از رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور آینده انتظار داریم که بدون دغدغه و با آزادی بتوانیم از حق قانونی و مشروع خود برای تبلیغ و تعلیم و تربیت دینی استفاده کنیم. دولت به منزله پدر وملت به منزله فرزند است . دولت بر گردن ما حق دارد که ما قانون را رعایت کنیم و دست به دست دشمنان ندهیم، وحق ملت بر دولت این است که حقوق و آزادیهای آنان را پاسداری و رعایت کند.امام جمعه اهل سنت زاهدان اجرای قانون اساسی را بسیار مهم بر شمرد و گفت: اگر قانون اساسی به درستی اجرا شود ما به حقوق خود دست می یابیم. البته یک نکته نیز مایه تاسف ماست که شنیده ایم 40نفر زن در انتخابا ثبت نام کرده و شورای نگهبان اعلام نموده است رجال سیاسی شامل زنان توانمند نیز می شود و اینکه اهل سنت نمی توانند ثبت نام کنند برای ما جای حسرت و تاسف و گلایه است و ما معتقدیم این قسمت قانون اساسی باید اصلاح شود حال اگر مردم به ما رأی بدهند یا ندهند مشکل ما خواهد بود ولی قانون نباید مشکل داشته باشد. و به نظر ما این قسمت از قانون اساسی مشکل دارد. قانون اساسی ساخته بشر است و کلام خدا نیست ومواردی که جای اصلاح دارند، باید اصلاح شوند، اما در مجموع قانون اساسی ما، قانون خوبی است، درصورتیکه اجرا شود.ما با استکبار و دخالت آمریکا و سیاستهای نادرست آنها و دیگر قدرتها به شدت مخالف هستیم، اما واقعاً تاسف خوردیم که یک آفریقایی تبار سیاه پوست در آمریکا رأی آورد و رئیس جمهور شد، ولی اهل سنت که جزء ملت ایران اند بخاطر اعتقاد در ایران اسلامی علیرغم ادعاهای ما که می گوئیم: اسلام دینی پیشرفته است وسعه صدر است، نتواند کاندیدای ریاست جمهوری شود، ما تاسف می خوریم.مولانا عبدالحمید گفت: رئیس جمهور آینده هر اندازه که به حقوق اقوام و مذاهب بیشتر توجه کند، وابستگی آنان را به ایران بیشتر می کند. و به استحکام وپایداری و وحدت کشورخدمت می کند و دشمنان کمتر به مملکت ما چشم طمع خواهند دوخت.مملکت را نمی توان با اسلحه و هزینه های هنگفت نگهداری کرد. بلکه سیاست درست وسعه صدر است که مملکت را نگه می دارد.امام جمعه سنت زاهدان افزود: جا دارد که از سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در سنندج که فرمودند: هر شیعه ای که به مقدسات اهل سنت اهانت کند مزدور بیگانه است و بر عکس هر اهل سنتی که به مقدسات شیعه اهانت کند نیز مزدور بیگانه است، تشکر کنیم. سخنان بسیار زیبایی بود.مردم این سخنان را شنیدند و امیدواریم مسئولین محترم به این سخنان رهبر معظم که راهنمای ماست توجه کنند.راه حل جامعه اسلامی این نیست که علیه یکدیگر فتوای کفر صادر کنند و به هم توهین کنند، بلکه راه حل مشکلات جهان اسلام و سعت دید و سعه صدر است.دشمنان را بر خود نخندانیم و وحدت را رعایت کنیم. ما همه علمای شیعه و سنی را به خویشتنداری و آینده نگری و زندگی مسالمت آمیز و برادرانه دعوت می کنیم.مولانا عبدالمحید با تاکید بر اهمیت دانش آموختن و تحصیلات عالیه، گفت: ما باید از هم اکنون برای آینده نسلهای فردای خود فکر کنیم و فرزندانمان را مخترع و مبتکر بار بیاوریم ، آنانرا راننده بار نیاوریم، کشاروز، راننده، دامدار و ... در جامعه فراوان داریم، اما با کمبود پزشک، مهندس و متخصص در زمینه های مختلف مواجه هستیم.وی گفت: گزارشات رسیده از معلمین و مدارس بسیار نگران کننده و حاکی از کم رغبتی دانش آموزان به تحصیل است. و باید والدین به این مسئله توجه بیشتری نشان دهند.امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: اسلام دین جنگ، خشونت و نا آرامی نیست، بلکه دین دوستی، حق شناسی، ترحم و عاطفه است. شعار خدمت به خلق، شعاری اسلامی نه به خاطر انگیزه های سیاسی، بلکه بخاطر خداوند است.

۱۳۸۸-۰۲-۰۶

تحولات مثبت جامعه اهل سنت

نارسائيها و كاستيها در همه بخشها وجود دارند . خودانتقادي و طرح اين كاستيها براي رفع آنها بسيار مفيد است و ناديده‌ گرفتن تحولات مثبت و ويژگيهاي خوب هر بخش از جامعه و نفي خدمات آنها كار پسنديده‌اي نيست و البته بدور از انصاف و عدالت است. من نيز اگر چه از يك سو اعتقاد به نقد كمبودها و كاستيها دارم اما از سوي ديگر باور دارم كه هر گروه و قشري از جامعه ما به نوبه خود خدمات و تلاشهاي ارزنده‌اي داشته‌اند كه نويد آينده‌اي رو به جلو را به ما مي‌دهد.
جامعه اهل سنت در ايران نيز دستخوش تحولات بسياري بوده‌اند كه نتايج آن در جامعه ملموس است. اگر تا چند سال پيش انديشه‌هاي ديگر به نوعي يكديگر را تخطئه مي‌كردند ، امروز در فضايي سالم به نقد هم مي‌پردازند. ما امروز با افتخار كتاب انديشه‌هاي ابوالاعلي مودودي مولوي نظيراحمد سلامي را در كنار نقد عالمانه و محققانه مولوي عبدالعزيز نعماني در كتابخانه‌ها مي‌بينيم.
انتخاب مولوي نظيراحمد به عنوان يك دگرانديش سني در مجلس خبرگان و در كنار وي انتخاب حجت‌الاسلام سليماني به عنوان يك عالم شيعي در كنار يكديگر توسط جامعه اهل سنت استان سيستان و بلوچستان در حاليكه آراي اهل سنت مي‌توانست فرد سني ديگري را نيز وارد اين مجلس كند ، صرفنظر از چند و چون آن و بحثهاي سياسي پيرامون اين مسئله حكايت از افزايش ظرفيتهاي سياسي و اجتماعي جامعه اهل سنت ايران و پيشگامي آن نسبت به جريانات مشابه در كشورهاي منطقه و حتي ديگر نقاط ايران است.
نوع انتخاب افراد و خود افراد انتخاب شده در شوراها و مجلس و عملكرد آنان مورد نقد جدي من است اما توجه بزرگان قومي و مذهبي به ايجاد فضاي گفتمان و رايزني سياسي بر اساس تعامل و منطق به نوعي تمرين دموكراسي در اين جامعه است. جامعه اهل سنت در انتخابات اولين دوره شوراهاي اسلامي شهر و روستا يك زن ( آذر كشميري ) را به عنوان كانديداي خود در زاهدان وارد شورا كردند و در ايرانشهر نيز اين اتفاق در دوره‌هاي بعد افتاده است. اين مولفه يك جامعه افراطي و عقب‌مانده نيست.
طبعا در اين مسير آزمون و خطا انتخابهاي نادرستي هم صورت مي‌گيرد. انتخابهايي كه شايد هنوز هم از منظر برخي بزرگان قابل دفاع به نظر برسد . بطور مثال در مورد انتخاب پيمان فروزش به عنوان نماينده زاهدان من معتقدم كه ما يك اشتباه فاحش در شناخت و تشخيص خود داشتيم و اين اشتباه را دو بار مرتكب شديم. فردي كه به نام ما و با راي ما وارد مجلس شد اما كارنامه‌اي جز نامه‌هاي بي‌اثري كه در سطل‌هاي زباله مديران انباشته شدند به مردم ارايه نداده است. در دشواريها خود را پنهان كرده و نطقهايش محتوايي جز كليشه‌هاي تكراري نداشته است. راههاي دسترسي به خود را جز براي معدودي از آدمهاي اقتصادي بسته است. كسي است كه حتي حاضر نشد در ايام پيش از انتخابات به احترام مولوي عبدالحميد كه شخصا نيز هزينه‌هاي معنوي بسياري را براي انتخاب وي متحمل شد و در جمع كانديداهاي بلوچي كه به همراه معتمدين و متنفذين براي رايزني درباره انتخابات جمع شده بودند حاضر شود و خود را انتخاب شده مي‌ديد . و در روز عيد قربان نيك مي‌دانست كه براي مردم حرفي ندارد كه بگويد و فقط سلامش از تريبون عيدگاه پخش شد. و ...
در مقام مقايسه باز هم عليرغم انتقادها و كاستيها انتخابهاي نسبتا خوبي هم داشته‌ايم . افرادي مانند مرحوم مسعود هاشمزهي ، عبدالعزيز دولتي و باقر كرد كه حداقل نطقها و ديدگاههاي شفاف‌تر ، خدمات ملموس‌تر و حضور پررنگ‌تري در ميان مردم داشته‌اند. از اين مصاديق بسيار داريم و اينها تجربيات دوران گذار است. تجربياتي كه اين جامعه درسهاي خوبي را براي آينده از آن خواهد آموخت.
در جريان اصلاحات اهل سنت با راي قاطع خود و پشتيباني همه جانبه از اين جريان تا به امروز ايستاده است و مغلوب حوادث و نامهربانيها نشده و هزينه‌هاي سنگيني را نيز براي استواري خود پرداخته است.
تجهيز و بهره‌گيري از اينترنت در حوزه‌هاي علميه با وجود فراز و فرودها ، توجه بيشتر به تحقيق و مطالعه ، ارتباط علما و دانشگاهيان ، تاكيد بر پررنگ‌تر كردن نقش زنان در عرصه‌هاي اجتماعي و ... حكايت از تحولات مثبتي در اين جامعه دارند.
امروز مطلبي را از استاد انديشمند حوزه دارالعلوم زاهدان مفتي محمدقاسم قاسمي در سايت اين حوزه خواندم . نكات بسيار ارزشمندي در اين مطلب وجود دارد كه بيانگر رويكردي متناسب با شرايط روز و دنياي جديد است. اينكه انديشه‌هاي اصيل اسلامي هيچ تعارضي با پيشرفت و توسعه ندارد. اصطلاحات اصلاح و تغيير كه لازمه زندگي يك فرد مسلمان هستند گواه دوري اين انديشه از تحجر و واپسگرايي است.
مفتي محمدقاسم در كنار تقوا و اخلاص پنهان نگاه داشتن علم را عيب مي‌داند و فكر و مشاوره ، مطالعه ، مسافرت ، مجاهده و ارتباط را از الزامات كار علما برشمرده است. اينها مواردي هستند كه در كنار هم مي‌توانند تاثيرگذار باشند و جامعه اسلامي را به حركت درآورند.
دو جمله را از ديدگاههاي مفتي محمدقاسم عينا نقل مي‌كنم : " اساس کار ما باید با فکر باشد، شما به هر چیزی که نگاه کنید، این ساختمان با عظمت و این مناره ها، همه پشت سر آن فکر وجود دارد. دنیای غرب که به این ترقی‌ها و پیشرفت‌های هولناک و شگفت انگیز دست یافته، این همه دانشگاه‌ها و مدارک دکتری و... که صادر می‌شود، همه و همه نتیجه فکر است. جایی که فکر نیست قهقرا، ایستایی و عقب گرد است و جایی که فکر باشد پویایی، پیشرفت، صعود و رشد است." و در باب مجاهده براي آنانكه جهاد را فقط به معناي كشتن مي‌دانند : " تا مجاهده با نفس نباشد اصلاح نفس و تحصیل کمالات اخلاقی هم به دست نمی‌آید."
اين انديشه‌ها ، انديشه‌هاي رو به رشدي است كه با اندكي بازنگري در گذشته و نقد و تحليل عملكردها و رفتارهايمان و اصلاح آنها مي‌تواند مقدمه نتايج بسيار خوب و ارزنده‌اي براي جامعه اهل سنتي باشد كه در تعامل و همزيستي مسالمت‌آميز با ديگر اقوام و مذاهب آينده و تاريخ را مي‌سازند.

۱۳۸۸-۰۱-۲۸

شورايي كه علني انتخاب شده اما پشت پرده تصميم مي‌گيرد

شوراي شهر زاهدان در 3 دوره گذشته هيچگاه پاسخگوي مردمي كه اعضاي آنرا انتخاب كرده‌اند نبوده است. اين شورا از مصونيت حاميان پشت پرده خود به بهانه حفظ مصلحت بهره مي‌برد. و البته در تامين منافع آنان كوتاهي نمي‌كند. اگر چه بظاهر مردم به اين شورا راي داده‌اند اما شورا راي خود را مديون عده خاصي است كه مردم را با اهرمهاي خاصي سازماندهي كرده‌اند. و به همين دليل تصميمات خود را پشت درهاي بسته و با مشورت افراد خاصي اتخاذ مي‌كند. در طول اين 3 دوره هر چند بظاهر القا شده است كه مصوبات شورا علني هستند اما تا پيش از اعلام اين مصوبات آگاهان و كارشناسان امر از تصميمات شورا اطلاع ندارند.
هرگز به مردم اعلام نشده است كه هر يك از اعضاي شوراي شهر در چند كيته و كميسيون عضو هستند و از چند جا حقوق و حق‌الجلسه دريافت مي‌كنند. ميزان هزينه‌هاي صرف شده براي مسافرتهاي داخلي و گاه خارجي اعضا هيچگاه اعلام نشده است. فهرست اسامي كساني كه از شورا و شهرداري زمين دريافت كرده‌اند و دلايلي كه چرا اين افراد واجد شرايط دريافت زمين بوده‌اند ، تخفيفها و امتيازات خاص و دلايل آنها و چگونگي انتصابات درون شهرداري و دهها پرسش بي‌پاسخ ديگر ...
شوراي شهر زاهدان در 20 اسفند 87 در يك اقدام غيرمنتظره جدلي شهردار زاهدان را بركنار كرد. مهندس ريگي فرد رئيس شورا مي‌گويد جدلي استعفا داده است و جدلي مدعي است كه شورا از او خواسته استعفاي خود را جهت ارزيابي به شورا بدهد و نيم ساعت بعد بوسيله اس ام اس موافقت شورا را با استعفاي وي اعلام كرده‌اند. عليرغم همه انتقاداتي كه به مهندس جدلي وارد مي‌شود اما نحوه برخورد با او بدون كوچكترين تقدير و تشكري از خدمات وي و بركناري وي در آخرين روزهاي سال جاي تامل دارد.
انتخاب مهندس حسين‌زهي شهردار سابق خاش به عنوان شهردار زاهدان نيز حاكي از يك تصميم غيركارشناسي ديگر است. تصميمي كه مطمئنا عواملي بجز توانمندي مديريتي آنهم براي اداره يك شهر بزرگ و مركز استان در آن دخيل بوده‌اند. تصميمي كه آثار آن بزودي خود را در شهر زاهدان نشان خواهد داد.
گفته مي‌شود مهندس حسين‌زهي كه براي شهردار شدن وعده‌هايي دريافت كرده بود به دليل عدم اطمينان از انتصاب خود به عنوان شهردار زاهدان ، خود را به عنوان نامزد شهرداري سراوان نيز مطرح كرده و رايزنيهايي را با اعضاي شوراي شهر سراوان انجام داده بود تا در صورت عدم موفقيت در كسب پست شهرداري زاهدان جايگزيني براي اين پست داشته باشد. تا آخرين روز انتخاب وي توسط شوراي شهر زاهدان ، سراوانيها منتظر پاسخ وي بودند و چند روز پيش با اعلام اين خبر ناباورانه شهردار ديگري براي خود انتخاب كردند.
استدلال برخي از اعضاي شوراي شهر زاهدان براي تعيين حسين‌زهي به عنوان شهردار اين است كه خواسته‌اند يك بلوچ شهردار اين شهر باشد، صرفنظر از اينكه اين ديدگاه جاي نقد دارد و اگر چنين بوده افراد توانمند و قوي‌تري در ميان بلوچها وجود دارد كه به دليل مشي مستقلشان به آنان اعتنايي نشده است ، پرسشهاي ديگري نيز مطرح مي‌شود از جمله اينكه شورايي كه اينگونه مدعي حفظ هويت بلوچي اين شهر است تا كنون چه اقدامات شاخصي در جهت نامگذاري خيابانها و ميادين شهري به نام بزرگان ، انديشمندان و افتخارات بلوچستان انجام داده است؟ چند جشنواره ، كنسرت موسيقي بلوچي و ... براي حفظ هويت فرهنگي بلوچي در اين شهر برگزار كرده است؟ و ...

ناتواني دولت پاكستان در مقابله با افراطيون اسلامي


امضاي قانون اجراي احكام شرعي بجاي قوانين مدني در دره سوات پاكستان كه تحت تسلط طالبان است ، توسط آصف‌علي زرداري نشان ديگري از ناتواني دولت پاكستان در مقابله با افراطيون اسلامي در اين كشور است كه با تحميل برداشتهاي خاص خود از احكام اسلام موجب وهن اين دين متعالي در جامعه جهاني هستند.
پاكستان عليرغم شعارها و ادعاهايش در مبارزه با تروريسم ، در عمل با تروريسستها همراه است . و سياستي چندگانه را دنبال مي‌كند. اين كشور از يك سو به آمريكا و متحدانش اطمينان داده است كه با آنها در مبارزه با تروريسم همكاري مي‌كند و از سوي ديگر به بهانه عدم كنترل مناطق وسيع قبايلي در اين كشور تروريستها را پناه داده و شواهدي موجود است كه ارتش و سازمان اطلاعاتي پاكستان با آنان همكاري و ارتباط دارند.
وجود طالبان و گروههاي مشابه از چند جهت به نفع پاكستان است: نخست آنكه اگر اين گروههاي تروريستي نباشند پاكستان بهانه‌اي براي جلب كمكهاي نقدي بين‌المللي و امتيازات زيادي كه از اين راه عايدش مي‌شود ، ندارد. ديگر آنكه پاكستان از اين گروهها به عنوان اهرم فشاري بر كشورهاي همسايه از جمله هند و حتي گاهي مردم پاكستان استفاده مي‌كند.
شايد بزرگترين اشتباه آمريكا و متحدانش در استفاده از راه حل جنگ براي مبارزه با تروريسم بوده است. آمريكا در جنگ نظامي عليه تروريسم ناكام شده و تروريستها بار ديگر قدرت گرفته‌اند. به نظر من تنها راه مبارزه با تروريسم و افراط‌گرايي در منطقه توسعه و پيشرفت مناطق فقيرنشين و آموزش مردم اين مناطق است. تا زماني كه انديشه مردم در بردگي قبيله‌اي سران فرصت‌طلب قبايل و افراطيون مذهبي باشد تروريسم نه تنها از بين نمي‌رود بلكه همچنان مقدس بوده و روزبروز بيشتر رواج پيدا مي‌كند.
ردپاي اين انديشه‌هاي غلط كه به نام اسلام ظاهر شده‌اند ، در داخل مرزهاي ايران نيز قابل مشاهده هستند. چندي پيش خبر درگذشت يكي از آشنايان را شنيدم كه بر اثر حمله انتحاري در افغانستان كشته شده بود. اين جوان 17 ساله به زعم خود و به تحريك عده‌اي از عوامل طالبان براي جهاد به افغانستان رفته بود. متاسفانه عدم تبيين معنا و مفهوم واقعي جهاد در اسلام كه به معناي كوشش و تلاش براي سازندگي و خودسازي است ، توسط علماي اسلامي و سكوت آنان در قبال اينگونه تحريكات به كشته شدن جوانان ناآگاه در اين مسيرها منجر مي‌شود. زمانيكه خداوند در قرآن به صراحت از انسان مي‌خواهد كه با دست خود ، خود را به هلاكت نياندازد و خودكشي به هر شيوه‌اي حرام گشته است مشخص نيست كه عمليات انتحاري چرا توجيه اسلامي پيدا مي‌كنند.
اجراي احكام اسلامي توسط گروهي كه خشن‌ترين و بيرحمانه‌ترين برداشت را از اسلام دارند و اعمال آنان جز وهن و بدنامي اسلام نتيجه‌اي نداشته است ، به يك ابزار سركوب عليه مردم بيدفاع سوات منجر مي‌شود. چند هفته قبل فيلمي از شلاق زدن يك دختر در ملا عام توسط طالبان در اين دره منتشر شد. عملي كه با اصول اسلامي از جمله حفظ آبرو و كرامت انسانها حتي در صورتي كه گناهكار باشند در تناقض است. امضاي اين قانون توسط آصف‌علي زرداري ستم بزرگي به مردم دره سوات است. البته از دولتي كه پيش از اين بارها مردم خود را در معرض هلاكت قرار داده است و بارها روستاهاي پاكستان و بويژه مردم مظلوم بلوچستان توسط نيروهاي پاكستاني بمباران شده‌اند بيش از اين انتظاري نيست.
سكوت مجامع بين‌المللي و مدعيان حقوق بشر در برابر چنين اعمالي و باج‌دهي به پاكستان نيز بر شدت رنج و آلام مردم اين كشور مي‌افزايد.

۱۳۸۸-۰۱-۲۱

مرزبندي ميان نقد و تخريب

قصد ندارم اين بحث را بيش از اين ادامه دهم. مسايل بسيار مهمتري وجود دارند كه بايد به آنها بپردازيم . اما به پاس احترام به ديدگاههاي برخي مخاطبان گرامي لازم دانستم نكاتي را درباره مطالب اخير روشن كنم. شكي نيست كه زندگي من همچون بسياري افراد ديگر يك زندگي پر فراز و نشيب و سرشار از تجربيات گوناگون بوده است. و عملكرد من نيز قابل نقد است. شايد اگر به 12 سال پيش باز مي‌گشتم راه ديگري را انتخاب مي‌كردم. در اين تجربيات تلخ و شيرين درسهاي آموزنده‌اي برايم باقي مانده است كه چراغ راه آينده من است. از اينكه دوستان قلم به دست بگيرند و نوشته‌ها ، ديدگاهها و عملكرد مرا نقد كنند باكي ندارم. و سپاسگذار آنان خواهم بود. من نيز قبول دارم كه جامعه ما مشكلات زيادي دارد و نواقصي كه شايد راه حل آن اين نباشد كه به اين شيوه آنها را مطرح كنيم. اما دوستاني كه از اين شيوه طرح مسايل ناخرسند هستند چه راه حلهايي را پيشنهاد مي‌كنند؟ مي‌گوييد روش من اشتباه است. شايد حق با شما باشد . روش بهتري براي طرح و راهكارهايي براي حل مسايل ارايه دهيد. دوستي نوشته بودند كه چون من از اين جامعه طرد شده‌ام مسايلي را طرح كرده‌ام . اما آناني كه بهتر مرا مي‌شناسند خوب مي‌دانند كه من ديدگاههايم را سانسور نمي‌كنم و همواره با علما و دوستان تحصيلكرده آنها را در ميان گذاشته‌ام. خوشبختانه عليرغم اينكه اين مسايل وجود دارند اما بايد آستانه ظرفيت و تحمل دوستان را در مقايسه با چند سال پيش تحسين كرد. اگر برخي مسايل را درباره علما و تحصيلكردگان به نقد مي‌كشيم آنرا به كل جامعه تعميم نمي‌دهيم و خوبيها و محاسن آنانرا نيز از ياد نمي‌بريم. همان افراد و سياسيوني كه به باور من شكست‌خورده هستند نيز خدمات شايسته‌اي براي جامعه انجام داده‌اند كه قابل تقدير است. دوست گرامي من نيز از اين جامعه طرد نشده‌ام و عليرغم نقايص و كاستيها به حضور در ميان مردم خود افتخار مي‌كنم. به درستي بسياري از باورهاي گذشته خود ايمان دارم . هر چند اشتباهات بسياري نيز داشته‌ام.من همواره مورد حمايت و پشتيباني بسياري از دوستان روحاني و تحصيلكرده از جمله مولانا عبدالحميد كه جايگاه استادي و ويژه‌اي برايم دارند ، قرار داشته‌ام و از اين بابت از آنان سپاسگذارم.
همه ما ويژگيهاي مثبت و منفي داريم. سخن من اين است كه تعارفها را كنار بگذاريم و بجاي انداختن تقصيرات خود به گردن ديگران به نقد عملكرد خود بپردازيم و آن را اصلاح كنيم. جهان با شتاب به جلو مي‌رود و سرعت ما بسيار كند است. در تعطيلات نوروز يك سي دي به بهانه معرفي استان توسط سازمان ميراث فرهنگي توزيع شد . اين سي دي حاوي مطالبي خلاف واقع و با ديدگاهي متعصبانه درباره استان تنظيم شده بود. محتواي اين سي دي هم از لحاظ فرهنگي و آثار سوء آن بر وحدت مردم استان و هم از لحاظ حقوقي به دليل تحريف واقعيتها قابل پيگيري بود. اما هيچكس آنرا پيگيري نكرد. اين نمونه‌اي از دهها موردي است كه در استان ما اتفاق مي‌افتد . شايد بهترين پاسخ براي اينكار توليد فيلمي بر اساس واقعيتهاي استان بود. اما چه كسي بايد آنرا انجام دهد.
بياييم ميان نقد و تخريب تفاوت قايل شويم. و نقدهاي سازنده و دلسوزانه را با نگاه شخصي نبينيم و پيشداوري نكنيم.اين بحث را نيز در اينجا خاتمه مي‌دهم.اما رويه نقد توام با ارايه راهكار و گفتمان بر اساس استدلال و منطق همچنان ادامه خواهد داشت.

۱۳۸۸-۰۱-۲۰

تفرقه يا راهي بسوي آگاهي؟

دوستي ناشناس در نقد مطلب " ما استاندار و مديركل نمي‌خواهيم " متذكر شده بودند كه راه اشتباهي در پيش گرفته‌ام كه تفرقه ايجاد مي‌كند. تا كي ما بايد چشم بروي واقعيتها ببنديم و با ايجاد هراسها و حساسيتهاي كاذب مانع از پذيرش حقايق شويم ؟ مگر جز اين است كه سالها خود ما عامل تفرقه در جامعه خود بوده‌ايم و اسباب تفرقه را بدست مخالفان داده‌ايم؟ چه كساني جامعه بلوچ را به ملا و تحصيلكرده ، سرحدي و مكراني و فلان طايفه تقسيم كردند؟ چه كساني جامعه اهل سنت را به مودودي و حنفي و سلفي و ... تقسيم كردند؟ مگر تا همين اواخر دگرانديشان با انگ مودوديت و ... تخريب نمي‌شدند و حتي كتك نمي‌خوردند؟ چه كساني آنانرا تخريب كرده و كتك مي‌زدند؟
چرا تا كسي ما را به نقد مي‌كشد يا از تفكر ما خوشش نمي‌آيد به جاي گفتمان و متقاعد كردن وي ، او را متهم كرده و تلاش مي‌كنيم با هزار و يك انگ و برچسب منتقد را از صحنه حذف كنيم؟ تا زمانيكه تفكر حذف و تخريب از جامعه ما رخت برنبندد و مشكلات خود را از درون ريشه‌يابي و حل نكنيم سرنوشت بهتري در انتظارمان نخواهد بود. از ديگران گلايه‌منديم كه چرا ما را به شيعه و سني و بلوچ و زابلي تقسيم‌ كرده‌اند از خودمان چرا گلايه نمي‌كنيم كه چرا بين برادران و خواهرانمان ديوار كشيده‌ايم و روزبروز مرزبنديهايمان بيشتر مي‌شود.
كم پيش نيامده است كه منتقدان را با انگ اطلاعاتي و مودودي و حتي كمونيست از ميدان خارج كرده‌ايم بي‌آنكه ذره‌اي علم و آگاهي نسبت به تهمتهايمان داشته باشيم و حتي اگر چنين برچسبي صحت هم داشته باشد به گرايش و تفكر طرف مقابل احترام بگذاريم و آنجا كه علتي براي مخالفت با او و يا طرز عملكردش داريم با منطق بيان كنيم.
چنان مدعي دين و مذهب هستيم كه گويي كسي زودتر از ما به بهشت وارد نمي‌شود و گاه به مرحله‌اي از خودباوري و غرور مي‌رسيم كه فكر مي‌كنيم جز ما كسي را به بهشت راه نمي‌دهند و آنوقت تهمت زدن و غيبت كردن كه از زنا بدتر شمرده شده‌اند در جامعه ما يك رسم عادي تلقي مي‌شوند و بدون آنها روزگارمان بخوبي نمي‌گذرد. در تاريخ مي‌خوانيم زمانيكه فردي براي نخستين بار وارد مسجد پيامبر مي‌شد از حاظران پرسش مي‌كرد كه كدام يك از شما پيامبر است؟ جايگاه پيامبر ، نحوه نشستن و لباس او با ديگر اصحابش يكسان بوده و كسي نمي‌توانست پيامبر را از روي لباس يا جايگاه نشستن وي در ميان جمع پيدا كند و بناچار پرسش مي‌كرد. پيامبر ميان خود و اصحابش مرزبندي نمي‌كرد . زمانيكه پيامبر به معراج رفت صداي پاي بلال را پيش از خود در بهشت شنيد و اين تمثيلي از قانون الهي است كه مرزي ميان سفيد و سياه وجود ندارد حتي اگر اين سفيد پيامبر خدا هم باشد. مگر در محافل پيامبر از وي انتقاد نمي‌شد؟ مگر گاهي اوقات نظر و ديدگاه ديگر اصحاب مخالف راي پيامبر نبود؟ اما انتقادات شنيده مي‌شد و گاهي طبق راي منتقدان عمل مي‌شد . و اينچنين بود كه اسلام پيش رفت.
دوست گرامي ! من نيز از عوارض سوء تفرقه آگاهم و از چنين پديده شومي در هر سطحي بيزارم و حتي باور دارم كه بايد روزي برسد كه بشر اتحاد و همبستگي را صرفنظر از رنگ ، نژاد و مذهب و ... تجربه كند. اما به اين نيز باور دارم كه نبايد واقعيتها را كتمان كرد و مردم را به بهانه حفظ اتحاد فريفت . وحدت واقعي در نقد عملكردها و اصلاح آنها تجلي مي‌كند.نقد واقعيتهاي موجود و تلاش براي يافتن راهكارها تفرقه نيست بلكه راهي بسوي آگاهي و آينده‌اي بهتر است.

۱۳۸۸-۰۱-۱۷

ما استاندار و مدیرکل نمی خواهیم!

پس از سالها فعالیت روزنامه نگاری و بودن در میان این جامعه رنج کشیده دریافته ام که تا زمانیکه خودانتقادی نکنیم و مشکلات را از درون نبینیم رنجهای جامعه ما همچنان تداوم خواهند داشت. ما ناخودآگاه عادت کرده ایم که مشکلات خود را به گردن دیگران بیاندازیم و همیشه به دنبال مقصری بجز خود برای اشتباهاتمان بگردیم. هر چند ممکن است دیگران نیز بی تقصیر نباشند اما انصاف حکم می کند که به تقصیرات خود اعتراف و آنها را اصلاح کنیم.
ممکن است این مطالب خوشایند برخی دوستان نباشد و می دانم که خیلی از دوستان از بیان این مطالب ناراحت می شوند و البته در انگ و برچسب زدن تخصصی کم نظیر دارند و کم نخواهند آورد اما واقعا تا کی می خواهیم خود و مردم را فریب بدهیم .
هرگاه سخن از مطالبات قوم بلوچ و اهل سنت به میان می آید بزرگان قوم میدان سخن را به دست می گیرند و از نظام می خواهند که بلوچها و اهل سنت را در پستهای مدیریتی مشارکت بدهد.
شکی نیست که این خواسته یک طلب مشروع و قانونی است و عدم توجه به آن نه فقط نقض قانون اساسی که بر حقوق مساوی اقوام و مذاهب تاکید کرده ، می باشد و تبعیضی آشکار نیز تلقی می شود . اما پرسشی نیز در اینجا مطرح می شود که آیا همه مشکلات اهل سنت و قوم بلوچ حل شده و فقط پستهای مدیرکلی و استانداری مانده است که باید به آنها واگذار شوند. معدود بلوچهایی که تا کنون پست مدیریتی گرفته اند چه تاجی بر سر این قوم و مردم زده اند؟
بارها دیده ام پیرزنان و پیرمردان و مردم محرومی را که از حاشیه شهر و یا روستاها به امید حل مشکلشان به این دسته از مدیران به اصطلاح بلوچ که از خود آنان هستند مراجعه کرده اند و با چه بی حرمتی از دفتر آقایان رانده شده اند. بد نیست در نزدیکی انتخابات نگاهی به صف اول نشینان نماز جمعه که از در محراب وارد می شوند بیاندازید . حتما چهره هایی را مشاهده می کنید که فردا نامشان به عنوان کاندیدای مجلس و شورا بیرون می آید. پس از انتخابات پیدا کردن این افراد دشوار است و یا بندرت اتفاق می افتد.
فرض کنید روزی نظام با این خواسته موافقت کرد که از میان بلوچها و اهل سنت استاندار و وزیر معرفی کند . چه کسانی معرفی خواهند شد . آیا غیر از این است که عده ای بازنشسته و شکست خورده سیاسی که عمرشان را در طلب دستیابی به پست و مقام هدر داده اند و پس از پست گرفتن ناپدید شده اند ، باز هم در این لیست قرار خواهند گرفت تا به فخرفروشی بر مردمی که از گرده آنان و نردبان اعتقادات پاکشان بالا رفته اند ادامه دهند و مبلغان و حامیان ساده دلشان را بفریبند.
آقایانی که می خواهند مدیرکل و استاندار شوند مگر قبلا امتحان خود را در پستهای پایین تر و نمایندگی مجلس و شورا پس نداده اند؟ انسانهای شایسته و توانمند در میان بلوچها و اهل سنت کم نیستند , حتی در میان معدود مدیران بلوچ کسانی که صادقانه و دلسوزانه به مردم و کشور خدمت کرده اند ، اما برخی عملکردها و رفتارها امروز آنان را به کجا فرستاده است؟ در انزوا یا غربت تا بیشتر از این تخریب نشوند و آسیب نبینند.
تنها درد جامعه بلوچستان نداشتن استاندار و کمبود مدیرکل نیست ، درد کم سوادی و فقر و محرومیت است. درد کشته شدن و نابود شدن در مسیرهای تباهی است. درد بی خانمانی و تعصب خشک است . درد ما این است که جوان بلوچ امروز نمی تواند بلوچی بخواند و بنویسد زیرا عده ای خواسته اند به جای مسلمان از او عرب بسازند.
براستی تا کنون چند کتاب به زبان بلوچی منتشر شرده است ؟ کدام کار اساسی برای فرهنگ و هنر بلوچی صورت گرفته ، کدام آکادمی و موسسه فعال در زمینه تاریخ و ادبیات بلوچستان کار زیربنایی انجام می دهند . چند نفر کارگردان و فیلمساز و نیروی متخصص در بخشهای مختلف داریم. اگر می گویید حکومت کوتاهی کرده است ، ما چه کرده ایم؟ آیا می دانید که دهها کتاب و تحقیق انجام شده توسط پژوهشگران دلسوز بلوچ در قفسه کتابهایشان خاک می خورند و بودجه ای برای چاپشان ندارند؟ آیا می دانید هزاران دانش آموز مستعد بلوچ ، ورزشکار ، هنرمند و ... حتی از تامین مخارج عادی خود ناتوان هستند و از تحصیل و اشتغال سالم باز می مانند و سر از زندان و چوبه های دار در می آورند؟ مگر اجر و ثواب حمایت ، سرمایه گذاری و تبلیغ برای آموزش ، بهداشت ، رفاه و توسعه اقتصادی و فرهنگی بلوچستان از استاندار و مدیرکل کردن عده ای پست طلب کمتر است؟ اشتغال دهها هزار جوان بیکار بلوچ مهمتر است یا پیدا کردن پست و مقام برای عده ای خاص؟
بارها اتفاق افتاده است که برای انجام کاری از روال قانونی به مدیران بلوچ مراجعه کرده ایم و آنها تسبیح چرخانده و ارباب رجوع را مایوس از خود رانده اند و همان کار را یک مدیر غیر بلوچ به بهترین وجهی انجام داده است. ما نمی خواهیم حاکمیت و بزرگان قوم ما را تقسیم کنند ، ما می خواهیم در جامعه ای بدور از تعصب زندگی کنیم. چه اهمیتی دارد استاندار بلوچ باشد یا فارس . مهم این است که برای مردم بلوچستان به طور شایسته خدمت کند. هر چند که از تبعیضهای موجود نیز بشدت رنج می بریم .
ما استاندار و مدیرکل نمی خواهیم. ما می خواهیم که مشکلات و معضلات بلوچستان ریشه یابی و حل شوند. به دنبال مقصر هم نمی گردیم . مقصر واقعی خود ما هستیم علمای ما ، تحصیلکردگان و البته مسئولان . که باید دردها را بیشتر بشناسند و درمانی برایشان بیاندیشند.
زنده ماندن جوانان ما که اکنون جانشان را در ناکجاآبادها و بر سر هیچ از دست می دهند و توسعه آموزش و فرهنگ و اقتصاد نسلهای امروز و فردا و شکوفایی ادبیات و هنر بلوچستان از وعده پست و مقام برای ما بیشتر اهمیت دارد. مردم ماشین رای دهی نیستند که فقط در ایام انتخابات آنها را به صحنه بیاوریم . مذهب هم نردبان نیست که عده ای برای دستیابی به پست و مقام از آن بالا بروند. به باور من مردم بلوچستان مظلومترین مردم جهان هستند زیرا با داشتن صدها مدعی باز هم کسی را ندارند که دردشان را بفهمد و درک کند و چاره ای برایش بیابد.
تا زمانیکه عده ای بخواهند فقط ماشینهای آخرین سیستم و کاخها و موقعیت ناچیزشان را حفظ کنند و اسلام را در چندهمسری خلاصه کنند آنگاه که بسیاری از مردم حتی به نان شبشان محتاجند ، مشکلات ما همچنان باقی خواهد ماند و روز بروز بیشتر خواهند شد.

۱۳۸۸-۰۱-۱۳

حکایت رسانه ملی ما و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان


چند سالی بود که در نبود شبکه های تلویزیونی قوی و حرفه ای عده ای کاسبکار ابتکار عمل را برای راه اندازی تلویزیونهای فارسی زبان به دست گرفته بودند. عملکرد نامطلوب رسانه ملی و عدم تامین نیازهای مخاطبان ایرانی و تولید برنامه های بی محتوا و گرایشات جناحی و گروهی رسانه ملی ، همچنین محدودیتهای قانونی استفاده از برنامه های ماهواره ای و تاسیس شبکه های تلویزیونی خصوصی در داخل کشور ، بازار کاسبکاران غیرحرفه ای تلویزیونهای ماهواره ای را حسابی گرم کرده بود.
با آمدن دو شبکه فارسی زبان قدرتمند : بی بی سی و ام بی سی پرشیا و تلویزیون صدای آمریکا که چند سالی است فعالیت می کند ، موج جدیدی از راه اندازی شبکه های فارسی زبان آغاز شده است. تی آر تی ترکیه اعلام کرده است بزودی تلویزیون فارسی - آذری خود را راه اندازی می کند و گروه استار زیر مجموعه یکی از غولهای رسانه ای نیز قصد دارد تلویزیونی را به زبان فارسی به مجموعه بزرگ خود اضافه کند.
تجربه ثابت کرده است محدودیتهای وضع شده برای ماهواره و تاسیس شبکه های تلویزیونی در عمل کارآیی نداشته و درصد زیادی از مخاطبان داخل کشور به ماهواره دسترسی دارند. انحصار رسانه ملی نیز در دست یک جناح خاص باعث جذب بیشتر مخاطبان ایرانی به تلویزونهای خارجی می شود. علاوه بر این با ممنوعیت تاسیس شبکه های تلویزیونی خصوصی بخش زیادی از طیف مخاطبان فارسی زبان جهان که علاقمند به دریافت برنامه های فرهنگی و اطلاعات داخل ایران هستند از این مزیت محروم می شوند. و بخش زیادی از درآمد تاسیس شبکه های تلویزیونی به جیب دیگران می رود و مبالغ زیادی که می تواند در ایران سرمایه گذاری شود از کشور خارج می گردد.
تا پیش از ظهور شبکه های جدید که با بودجه های چند میلیون دلاری وارد این عرصه شده اند شاید نگرانی چندانی برای جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت . زیرا شبکه های به اصطلاح اپوزیسیون که بیشتر از لس آنجلس برنامه پخش می کنند علاوه بر ضعف کیفیت برنامه هایشان وقت خود را به فحش دادن به یکدیگر و مسخره کردن و بیان چرندیات می گذرانند و حرفی برای گفتن ندارند.
اما شبکه های تازه و تب جذب مخاطبان فارسی زبان در کشورهای دیگر یک هشدار جدی برای ایران است.ضمن اینکه فناوری های رو به گسترش اینترنتی و دیجیتالی در آینده ای نزدیک تاسیس تلویزیون و پخش برنامه را بسیار آسان می کند و محدودیتها دیگر توجیهی نخواهند داشت.
در همین راستاست که مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر سالهای اول انقلاب از ضرورت آزادی کانالهای تلویزیونی خصوصی سخن می گوید. و معتقد است که " تنها راه حل اداره کشور قبول تغییرات ومدیریت آنهاست." تغییراتی که باید پیشتر از این قبول می کردیم ولی باز هم دیر نشده است.

۱۳۸۸-۰۱-۰۹

پیام تلخ دیروز ؛ شکست تلخ امروز

به خاطر دارم چند سال پیش در یک بازی مهم میان ایران و عربستان که همه ما ایرانیان صرفنظر از هر قومیت و مذهبی با علاقه منتظر نتیجه پیروزی تیم ملی ایران بودیم و با اشتیاق فراوان بازی را نگاه می کردیم. تیم ملی ایران در آن بازی برنده شد و هزاران جوان بلوچ و فارس در کنار هم به هلهله و شادی پرداختند. اما اندکی نگذشت که با پیام علی دایی گلزن آن بازی این شادی جای خود را به تاسف و حیرت داد. علی دایی در پیام تبریک خود گفت : من پیروزی تیم ملی ایران را به شیعیان تبریک می گویم. او بازی ملی ایران را با نگاهی مذهبی دیده بود و برد تیم ملی را نیز در برابر عربستان از این زاویه می دید.

شب گذشته یکبار دیگر ایران و عربستان در یک بازی سرنوشت ساز این بار در زمین ایران در برابر هم قرار گرفتند گلزن سابق تیم ملی حالا سرمربی این تیم شده بود و شاید باز هم بازی را با نگرشی مذهبی و نه ملی هدایت می کرد . اما در کمال حیرت در برابر چشمان صدهزار تماشاچی حاضر و میلیونها تماشاچی تلویزیونی و شنوندگان رادیو و در برابر رئیس جمهوری که در ورزشگاه حاضر شده بود تیم ملی ایران باخت و شکستی تاریخی را تجربه کرد.

من نیز همانند میلیونها ایرانی از این شکست که با وجود بهترین موقعیتها نصیب ایران شده بود ناراحت شدم. و خاطره تلخ پیام چند سال پیش علی دایی برایم زنده شد. آن پیام به اندازه این شکست تلخ بود. او امروز از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد و بسیاری از مردم که آن خاطره را هنوز به یاد دارند و تجربه شکست دیروز را نیز دیدند از برکناری او شادمان شدند. مهم نیست علی دایی چقدر برای ایران گل زده است مهم این است که او مردم ایران را از هم جدا دیده و احساسات ملی آنها را جریحه دار کرده بود. علی دایی می توانست به عنوان یک بازیکن ملی و فارغ از تعصبات مذهبی برای همیشه متعلق به همه مردم ایران بماند. همانگونه که هرگز کسی درباره شادروان تختی و دیگر قهرمانان بزرگ تاریخ ایران نمی پرسد که آنها شیعه بودند یا سنی و برای همیشه در یادها جاودان مانده اند.


۱۳۸۸-۰۱-۰۷

ریشه ناامنی عملکرد بد مسئولان است


دیدگاه های یک منتقد بلوچ در گفتگو با صبح زاهدان :


اشاره: محمود براهویی نژاد 28 ساله و دارای مدرک تحصیلی دیپلم تجربی است. وی را بیشتر با مصاحبه هایش در رادیو فردا و بی.بی.سی می شناسند. برخی او را روزنامه نگار می نامند وعده ای فعالِ سیاسی.
به هر شکل او یک منتقد است؛ منتقدی که دیدگاههای خاص خودش را دارد.

گفتگوی صبح زاهدان با وی را می خوانید:

*از چه زمانی احساس کردی به سیاست علاقه مندی؟

» به سیاست به آن معنایی که اکنون درجامعه رایج است، علاقه ای نداشتم و ندارم؛ منظورم سیاست به معنای ریا، نیرنگ و تزویر است. اما سیاست به معنای تعامل بین ملت ها، فرهنگ ها و گرایشات و تفکرات گوناگون را می پسندم.

البته علاقه اصلی من به رسانه و روزنامه نگاری است که خواسته یا ناخواسته مرا وارد سیاست کرده.

*به نظر شما سیاست ما عین دیانت ماست؟

» این را قبلاً قبول داشتم، آما با آنچه که الان در جامعه می بینم، نمی توانم بپذیرم؛ اگر سیاست ما عین دیانت ما بود، آمیخته با دروغ، انگ و برچسب نمی شد.

* از شما به عنوان یک خبرنگار یا روزنامه نگار یاد می شود. لطفاً سوابق کاریتان را توضیح دهید؟

» من از سال 68 به رسانه علاقه مند شده و فعالیتم را به عنوان بازیگر نمایش های رادیویی در صدا و سیما شروع کردم. سال 76 و همزمان با انتشار نشریه روزدرآ به عضویت آن در آمدم. سال 78 برای اولین بار صفحه ای به زبان بلوچی راه اندازی کردیم که متاسفانه روزدرا یکسال بعد توقیف شد.

با توقیف روزدرآ به عنوان سردبیر عیاران فعالیت خود را ادامه دادم و از سال 81 تا 84 نیز سردبیر مرز پرگهر بودم. طی این مدت به دلیل علاقه ای که به حضور در مجامع صنفی داشم و دوست داشتم روزنامه نگاری را به عنوان یک حرفه و شغل دنبال کنم، در سال 79 به عضویت انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران در آمده و سال 82 نیز عضو فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران شدم. در سال 83 با همکاری برخی دوستان از جمله عماد الدین باقی ودکتر جلالی زاده به عضویت انجمن دفاع از حقوق زندانیان در آمده و آن را تاسیس کردیم.

در حال حاضر نیز سرپرست روزنامه سرمایه هستم و به شخصه رسانه ای دراختیار ندارم.

* چرا با مرز پرگهر و مشخصاً باقر کرد دچار مشکل شدی؟

» با آقای باقر کرد مشکل خاصی ندارم، اما یکسری اختلاف نظر و دیدگاه داشتم در خصوص اداره نشریه که باعث شد از یکدیگر جدا شویم. البته مسائلی هم در انتخابات اخیر ریاست جمهوری پیش آمد و آنها ناگفته هایی دارد که در فرصت لازم بیان می کنم.

* پس از قطع ارتباط با مرز پرگهر سعی کردی عنوان مرز پرگهر را حفظ کنی. حتی نام موسسه تبلیغاتی ات را مرزپرگهر گذاشتی. علاقه خاصی به این نام داردی و یا با عرق و تعصب ایرانی بودن مرتبط است؟

» اصلاً اسم نشریه مرزپرگهر پیشنهاد خود من بود. علتش هماین بود که به سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» از نوجوانی علاقه داشتم و همواره زمزمه اش می کردم؛ به عنوان یک ایرانی نشاط و وجد خاصی به من دست می داد. مرز پرگهر معنای وسیعی برای من دارد، مرزی با تمدنی کهن، فرهنگی غنی و... در خصوص کانون تبلیغاتی باید بگویم که مجوز این موسسه را قبلاً گرفته بودم، اما چون احساس کردم کدورت پیش می آید پس از مدتی نام وبلاگم و موسسه را از مرزپرگهر به زمان تغییر دادم.

* از کی و با چه انگیزه ای وبلاگ نویس شدی؟

» مدتی بود که مقالاتم روی سایت ها بویژه سایت ملی- مذهبی منتشر می شد. پس از آن به فکر افتادم که خودم وب سایتی را راه اندازی کنم. ابتدا سایت مرزپرگهر را ثبت کردم، لیکن به دلیل مشکلات فنی ترجیح دادم در وبلاگ مرزپرگهر کار را ادامه دهم. البته هدفم از وبلاگ نویسی طرح دیدگاه های شخصی خودم نبودم و دوست داشتم، نظرات مختلف را انعکاس دهم، چون در زندگی هیچ وقت انحصار را دوست نداشته ام، دلم می خواهد افکارم را با دیگران تقسیم کنم و از اندیشه های دیگران آگاه شوم. آنچه به نظرم درست است، می پذیرم و آنچه درست نیست را با حفظ احترام نسبت به اندیشه مقابل رد می کنم. بعضاً مطالب تندی هم در وبلاگ مطرح می شد، زیرا معتقد هستم زمان سانسور گذشته و باید مسائل را شفاف مطرح کرد. اگر هم دعوایی داریم، دعواهایمان را بکنیم و سپس برسیم به مرحله گفتمان. تا کی می خواهیم جلوی همدیگر یک جور رفتار کنیم و پشت سر جور دیگر. هر سال در کشور ما کنفرانس وحدت برگزار می شود، اما عملاً وحدت را تجربه نمی کنیم. زمان شاه چیزی به اسم وحدت وجود نداشت، اما الان مردم حسرت همان وحدت را می خورند. هر چه بود رو در روی هم گفته و برطرف می کردند؛ همه چیز روشن بود وهیچ چیز پنهانی وجود نداشت. حتی به نظر من وصلت میان زابلی و بلوچ و بیرجندی به مراتب کمتر از گذشته شده است. توده مردم با هم مشکلی ندارند، مشکل از آن بزرگانی است که این مشکلات را به وجود می آورند!

* محمود براهویی نژاد مرتب انتقاد می کند و ایراد می گیرد؛ خودش چقدر نقدپذیر است؟

» فکر می کنم انسان کاملاً نقد پذیری باشم. یکی از مصادیقش همین وبلاگ مرزپرگهر بود. هر نقدی که از من می شد، بدون سانسور آن را منکعس می کردم، حتی اگر اهانت آمیز بود. در هیچ شرایطی در برابر نقد موضع خصمانه ای نمی گیرم و از آن استقبال می کنم، چه درست باشد و چه نادرست.

* وبلاگ مرز پرگهر چقدر بازدید کننده داشت؟

» روزی که آن را راه اندازی کردم 60 تا 75 نفر و روزی که تعطیل شد حدود 2800 نفر.

* چرا تعطیل شد؟

» من از چند جهت تحت فشار بودم. بعضی از مسوولین بدون آگاهی از نیت و سوابقم، مرا متهم به ضد انقالبی بودن می کردند. در جامعه هم مواضع تند برخی از جریانات برای من تبعاتی به دنبال داشت که مجبور به تعطیلی وبلاگ شدم. البته هیچ وقت از این سرزنش ها نترسیده ام، اما بحرانهای جانبی باعث شد در آن مقطع نتوانم تحمل کنم...

* به چه جور نقدی اعتقاد دارید. نقد منصفانه، عالمانه و یا آزاد و بی پروا. اصلا تعریف نقد از دیدگاه شما چیست؟

» البته هر کسی تعریف خودش را از نقد دارد. خیلی وقتها یک نفر ما را نقد عالمانه و منصفانه هم می کند، اما چون نمی خواهیم آن را بپذیریم وی را متهم به تخریب کردن و نقد غیر سازنده می کنیم. من فکر می کنم این جور مرزبندی کردن ها ناشی از همین دیدگاه است. به نظر من نمی شود بین نقد وانواعش مرز قائل شد. شاید فردی از موضع تند و افراطی هم نظرش را بگوید لیکن درست باشد. اگر اجازه ندهیم حرفش را بزند، تبدیل به یک عقده شده و پشت سر ما بیان می شود، آن وقت می شود تهمت و غیب، اما اگر بی پروا هم مطرح کند می توان پاسخش را داد. من هم بی پروا نقد می کنم و هم بی پروا می شنوم.

* برخی می گویند آقای براهویی دوست دارد ادای روشنفکرها را در بیاورد و یا ژست روشنفکری بگیرد و یا هدفش مشهور شدن است. آیا اینطور است.

» هم برای مشهور شدن راههای مختلفی وجود دارد و هم برای روشنفکر شدن ایده ها و تفکرات گوناگونی. البته نفی نمی کنم که طالب شهرت هستم، چون شهرت به من کمک می کند زودتر به مقصد برسم، اما شهرت از نوع خوبش نه به هر قیمتی. اینکه ادای روشنفکرها را در می آورم، اصلاً این طور نیست. من با اندیشمندان مختلفی از سراسر دنیا ارتباط دارم، اما اینها را به رخ کسی نکشیده ام و هیچ گاه اندیشه خاصی را با ژست خاصی تبلیغ نکرده ام. واژه روشنفکری را هم به آن معنایی که هر کس 10 کتاب زیر بغلش گرفت، پس روشنفکر است قبول ندارم. ممکن است یک روستایی بی سواد هم اندیشه و ایده های خوبی داشته باشد. به نظر من آن آدم روشنفکر است.

* اینجا یک انتقاد مطرح می شود و آن اینکه دغدغه یک روشنفکر انسان بودن و بطور کلی انسانیت است. اینکه شما صرفاً افکار و مطالبات یک قوم (بلوچ) را مطرح می کنید و یا صفحه بلوچی در نشریه راه اندازی کردید، مغایر با روشنفکری نیست؟

» به نظر خودم خیلی کم به مطالبات یک قشر و مثلاً اهل سنت پرداخته ام. بخش عمده مطالب من ملی بوده است و حتی فراتر از آنً اگر هم مطالبات اهل سنت را مطرح می کنم دلیلش تعصب نیست، علتش آن است که درد این قشر را بیش از سایرین احساس می کنم و چون در میان آنها زندگی می کنم، بیشتر می فهمم چه می کشند. طبعاً من بهتر می توانم این درد را بیان کنم تا کسی که از بیرون به این جامعه نگاه می کند.

* اینکه مطالبات یک قوم یا مذهب را مطرح می کنید جنبه ایدئولوژیک یا بنیادگرایی ندارد؟

» من خودم را بهتر می شناسم. اگر در یک جامعه غیر مسلمان هم زندگی کنم و در آن جامعه قشری از افراد مورد ظلم واقع شده باشند و نوعی تبعیض بر آنها روا باشد، خود را مکلف می دانم از آنها دفاع کنم. این هیچ ربطی به بنیاد گرایی ندارد.

* یعنی مدتی که در حوزه علیمه بودید تاثیری به لحاظ ایدئولوژیک روی شما نگذاشت؟

» حضور در حوزه یک فرصت مغتنم برای من بود؛ کمک کرد تا با تفکرات مختلف به ویژه در حوزه مذهب آشنا شوم. حتی حضور در حوزه به من کمک کرد تا امروز یک آدم متعصب بنیادگرا نباشم. البته حوزه نیز یک محیط بسته نیست هر کس تفکر خاص خودش را دارد.

* چند سال در حوزه درس خواندید؟

» من بصورت پراکنده د حوزه های اسلام آباد زابل، گشت سراوان و مکی زاهدان درس خوانده ام، شاید حدود 6 الی 7 سال

* نوع رفتار و منش شما با نگاه سنتی سرداران و مولوی ها متفاوت است. آیا عملکرد شما مورد تایید و در راستای تفکرات مولوی هاست و یا آنها نیز زیر تیغ نقد شما قرار دارند؟

» در خیلی از موار ممکن است نقطه نظرات مشترکی داشته باشیم و حرفی که من می زنم حرف آنها باشد، اما این به آن معنا نیست که تحت سیطره ی علما و سرداران بلوچ باشم یااینکه آنها همه تفکرات من راتایید کنند خیلی موارد بوده که من انتقاداتی به آنها داشته ام ...

* مطالبات اهل سنت رادر چه مواردی ارزیابی می کنید؟

» اول باید ببینیم این مطالبات چگونه شکل گرفته است. وقتی در یک جامعه تبعیض وجود داشته باشد، خواه یا ناخواه مطالبات شکل می گیرد. مطالباتی که خواسته های برآورده نشده یک جامعه است عمده مطالبات در رفع بی عدالتی و تبعیض در مدیریت ها و استخدامها است. به نظر من اهل سنت باید در انجام مراسمات و مناسک خودشان آزاد باشند، نه تنها در یک کشور اسلامی بلکه در هر کجای دنیا.

مثلاً چرا اهل سنت نباید در تهران مسجد داشته باشند؟ هیچ توجیهی برای این مساله وجود ندارد. حتی در پارکها اجازه نماز خواندن داده نمی شود. آیا این زیاده خواهی است؟

در یک کلمه رعایت عدالت و مساوات بدون تفسیر های خاص از عدالت عمده مطالبات اهل سنت است.

* برخی معتقدند در دولت نهم توجه ویژه ای به اهل سنت شده است. مثلاً در پست دادن ها و یااینکه مدیران بلوچ دومِ خردادی برکنار نشده اند.

» اگر منظور آن دو، سه نفری است که طی دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی فعال بوده اند، یا در ستاد انتخاباتی دولت قبلی بوده اند و بهشان پستی داده شده دلیل بر دوم خردادی بودن یا اصلاح طلب بودنشان نیست. اصلاح طلبی یک تفکر است و از خودش چهارچوب و مفهومی دارد.

متاسفانه آنچه در استان ما تحت عنوان فعالیت سیاسی و یا حزب مطرح است، به هیچ عنوان فعالیت سیاسی نیست. حتی ممکن است برخی در یک ستاد فعالیت کنند در حالی که هیچ اعتقادی به آن گروه یا حزب نداشته باشند. اداره کردن یک حزب در استان ما مثل اداره کردن سوپر مارکت یا بقالی شده است. اصلاً نمی پرسند آیا شما به این مرامنامه یا اساسنامه پای بند هستید یا نه.

پس من خیال شما را راحت کنم که هیچ مسوول اصلاح طلب بلوچی در سیستم وجود ندارد، در گذشته هم نداشته است.

اما اینکه در دوره آقای احمدی نژاد وضعیت اهل سنت بهتر شده است، اینطور نیست. مثلاً آقای بزرگ زاده که رئیس سازمان صنایع دستی بوده، با ادغام سازمان میراث فرهنگی با صنایع دستی عملاً حذف و زیرمجموعه آقای شهرکی شده است.

افراد دیگری هم مثل آقای مبارکی (معاون استاندار)، شهنوازی (مدیر کل راه و ترابری) و یا کهرازهی مدیر بازارچه مرزی ممکن است مورد حمایت جامعه اهل سنت نباشند یا بیان کننده مشکلات اهل سنت نیستند. از زمانی هم که آقای دهمرده آمده است، فشارها بیشتر شده و نا امنی ها به اوج خود رسیده است. و یا سخنان دکتر شهریاری که می گویند ما را مسلح کنید، چنین و چنان می کنیم.... زدن این حرف ها برای کسب محبوبیت و به دست آوردن دل مردم آسان است، ولی همین آقای شهریاری بود که دکتر دهمرده را روی کار آورد؛ ایشان خواستار استقرار قرارگاههای بیشتری در استان شد.

ایجاد دژ دور استانداری و حاکم شدن فضای امنیتی با این دیدگاهها بود. اما حالا از استاندار می خواهد که استعفا دهد؛ این رفتارها را چگونه باید تفسیر کرد؟ اگر قبلاً نا امنی در جاده ها بود، امروز در وسط شهر عملیات خرابکارانه انجام می دهند و با خیال راحت فرار می کنند. چرا در دوره آقای امینی و یا حسینی اینگونه نبود؟

ریشه نا امنی عملکرد بد مسوولان است که باید اصلاح شود و با ایجاد قرارگاه برطرف نمی شود. ریشه نا امنی عبدالمالک نیست؛ باید دید عبد المالک از کجا آمده و مسیری که به این راه کشیده شده چه بوده است. آیا کسانی که وی را ساختند از همان ابتدا آمریکا و انگلیس بوده اند؟

اینکه می گویند عبد المالک محصول حوزه علمیه است حرف غلطی است، چرا که وی از حوزه اخراج شد. باید دید چه مراحلی طی شده و چه قدر طول کشیده تا وی عملیاتهایش اوج بگیرد و جذب گروهک های ضد انقلابی بشود. عبد المالک می تواست در خدمت نظام باشد، نه اینکه در برابر مردم خودش اسلحه بگیرد. یک معاند از ابتدا که معاند نیست. وقتی انتقادات فرد سرکوب می شود نتیجه اش مخالفت و معاندت است.

شما دیدید که اسم این گروه در ابتدا «جند الله» بود، بعد به وی گفتند که این اسم فراگیر نیست، باید در سطح ملی کارکنی، این بود که اسم گروهش به جنبش مقاومت مردمی ایران تغییر کرد. می نمی گوییم آمریکا و انگلیس دخیل نیستند، اما آنها در مرحله آخر وارد شده اند و دسته گلها را خودمان به آب داده ایم. عبد المالک ها محصول نگرش غلط مسوولان هستند؛ نگرشی که می گوید انتقاد را باید در نطفه خفه کرد. اگر فضای نقد باز باشد هیچ وقت کار به اینجا نمی رسد. به شخصه ترور و خشونت را به هیچ وجه قبول ندارم و بهترین راه را در بدترین شرایط هم انتقاد مسالمت آمیز و روش های دموکراتیک می دانم.

من در این چند سالی که انتقاد کردم، یکی از مسوولین از من نپرسید که حرف حسابت چیست؟ از آن طرف هم من را متهم می کنند ه ضد انقلاب است، با رادیو های بیگانه در ارتباط است و...

در حالی که نام موسسه تبلیغاتی ام و نامی که روی نشریه (مرزپرگهر) گذاشم، بیانگر این است که ضد انقلاب نیستم. ضد انقلاب کسانی هستند که باعملکرد بدشان نظام را در دردسرهایی می اندازند که بیرون آمدنش بسیار دشوار و بعضاً غیر ممکن است؛ اقلیتی که حاضرند به خاطر منافع خودشان همه چیز و حتی نظام را فدا کنند. چرا باید همه را به یک چوب راند. اگر عبد المالک جنایت کرده هیچ ربطی به پدر و مادرش هم ندارد چه برسد به یک جامعه. صحبت های آقای شهریاری یعنی مرز کشیدن میان تشیع و تسنن. این باعث می شود که اهل سنت نسبت به مسائل بی تفاوت شوند. من خودم خیلی علاقه داشتم که در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. اما چه تضمینی وجود داشت که حرمت من حفظ شود و مشکلی برایم پیش نیاید. پس ناچارم بنشینم در خانه.

حتی معتقدم بین بلوچ های شیعه و سنی هم مرز بنده شده است. وقتی آقای دهمرده با انتصاب فرمانداران بلوچ تبلیغات گسترده ای می کند ه ما مدیران بلوچ گذاشته ایم، بین بلوچ های شیعه و سنی نیز مرزبندی می شود.

* گفت و گوهای شما با رادیوهای بیگانه اعم از بی.بی.سی و یا صدای آمریکا جنجال برانگیزاست. با این عرقی که نسبت به وطن دارید، چرا گفت و گو با آنها را انتخاب می کنید. هدفتان از این مصاحبه ها چیست؟

» من در وهله اول خودم را یک روزنامه نگار می دانم که حاضرم با همه گفت و گو کنم. بنا براین خود را محدود نمی کنم. چرا که باید از توانمندی های رسانه در هر کجا دنیا که باشد استفاده کرد. اما اینکه چرا با رادیوهایی مصاحبه می کنم که منافعشان به نوعی با ما در تضاد است، علتش واضح است، زیرا رسانه ای در اختیار ندارم تا دیدگاههایم را مطرح کنم. از طرفی رسانه ملی هم که باید در اختیار همه باشد، متاسفانه هیچ وقت این مجال را به من و امثال من نداده است. شبکه استانی هامون نیز در اختیار قشری خاص با تفکری خاص است. وقتی در داخل رسانه ای برای بیان اندیشه هایم نمی یابم طبیعی است که به سراغ رادیوهای بیگانه می روم.

البته موضع من موضع منتقد است نه مخالف نظام. اغلب مصاحبه های من نیز جنبه اطلاع رسانی دارد که آن نیز به دلیل موقعیت حرفه ای من است.

*اینکه آن رسانه یک رسانه معاند است برای شما اهمیتی ندارد؟

» اهمیت دارد، اما وقتی نظام من را به عنوان یک منتقد به رسمیت نمی شناسد و حتی متهم می کند ناچارم که از طریق رسانه بیگانه اطلاع رسانی کنم و بالاجبار هزینه اش را نیز بپردازم!

* برخی شما را به زمین و آسمان وصل می کنند. یکی می گوید براهویی نژاد جیره خوار آمریکاست، یکی می گوید با گرهک جند الله در ارتباط است و فقط ژست روشنفکری می گیرد. برخی می گویند به مسجد مکی وابسته ای و باز عده ای شما را مطرود مسجد مکی می دانند. بالاخره به کجا وابسته ای؟!

» این موارد در واقع همان بحران هایی است که طی یک سال گذشته برایم پیش آمده و هنوز هم ادامه دارد. من اگر جیره خوار آمریکا بودم و یا وابسته به هر تشکیلات دیگری، این قدر مشکل برایم ایجاد نمی شد من تا به حال یک ریال از هیچ گروه و جریانی کمک نگرفته و نخواهم گرفت. من آدمی نیستم که چشم و گوش بسته کسی را تایید و یا رد کنم؛ تنها اتهامم همین است. عادت ندارم که چاپلوس باشم، بنابر این هر کس از من و دیدگاهم خوشش نمی آید، می گوید که براهویی نژاد وابسته است، مطرود است و ...

من نه مطرود مسجد مکی ام و نه دوست عبد المالک ریگی و ارتباطی هم باوی ندارم. من اگر جیره خوار بودم می توانستم قبل از اینها از کشور خارج شده و خود را از این بحران نجات دهم.

* آیا برای رفتن از شما دعوت هم شده؟

» از طرف گروههای مختلفی دعوت شده ام، اما مانده ام و همه مشکلات را تحمل می کنم، به دلیل اینکه کشورم را دوست دارم و تا زمانی که کوچکترین روزنه امیدی وجود داشته باشد خواهم ماند.

* به عنوان یک روزنامه نگار تا کنون چند مقاله از شما ارائه و چاپ شده است؟

» نمی دانم، حضور ذهن ندارم.

* ادبیات وبلاگ عبد المالک عوض شده؛ مثلاً مسائلی همچون دموکراسی و حقوق بشر را بیان می کند که بعید است معنای تحت اللفظی آنها را هم بداند چه رسد به اینکه بدان پایبند باشد. برخی می گویند چون شما تجربه وبلاگ نویسی داری، در این موارد به آنها کمک می کنی؟

روش من به عنوان یک روزنامه نگار از همان روز اول مسالمت آمیز و و دموکراتیک بوده است و خط مشی و اندیشه ام را در وبلاگ مطرح کرده ام.

حتی در وبلاگ نوشتم گوههایی که دست به ترور و خشونت می زنند باید این روش را کنار بگذارند. امروز دیگر ترور و خشونت جواب نمی دهد، باید از طریق قلم و بیان دیدگاهها را مطرح کرد. در آن مقطع مورد استقبال آنها قرار نگرفت. اما اینکه الان چرا از این حرفها می زنند اطلاعی ندارم؛ موضع خودشان است. اما اگر به چنین موضعی رسیده باشند ولو اینکه مفهوم دموکراسی را هم ندانند، چه ایرادی دارد، من اشکالی در آن نمی بینم. حداقل اگر راه و روشی برای مبارزه با آنها نیست، شاید بتوان موضعشان را تعدیل کرد و اثبات کرد که مذاکره و گفتمان بهتر جواب می دهد....
در مجموع بنده هیچ دخالتی در تغییر خط مشی این گروه نداشته و ندارم.

* بعضاً از دیدگاههای شما اینگونه برداشت می شود که تفکرات ملی- مذهبی دارید. آیا همین طور است؟

» اگر منظورتان تشکیلات رسمی ملی مذهبی است که خیر، بنده عضو این تشکیلات نیستم. البته آقایان تقی رحمانی، علیجانی و بقیه دوستان من هستند و به آنها احترام می گذارم چرا که انسانهای اندیشمندی هستند. اما اگر مفهوم ملی- مذهبی را گسترده تر در نظر بگیریم، باید بگویم که در گذشته ملی مذهبی تر بودم، چرا که اکنون احساس می کنم باید از ملیت فراتر رفت، زیرا در دنیایی زندگی می کنیم که مرزهایش شکسته شده وانسانها بیتشر با یکدیگر در ارتباطند و حتی بحث مذهب هم در جامعه فردا مطرح نخواهد بود.

در حالی که تفکرات ملی- مذهبی خودم را دارم، لیکن تفکرات دیگران را هم نفی نمی کنم و دنبال کشف حقیقت هستم.

* با توجه به اینکه شما در حوزه علیمه درس خوانده اید، آید در جماعت تبلیغی کشتار شیعیان تبلیغ می شود.

» جماعت تبلیغی یک نهضت است که صرفاً جنبه اصلاحی دارد. این حرکت را فردی بنام مولوی الیاس در هندوستان شروع کرد. جماعت تبلیغی بر 6 اصل استوار است: 1- کلمه طیبه یا همان شهادتین 2- نماز 3- علم و ذکر 4- اکرام مسلم 5- خلوص نیت 6- دعوت و تبلیغ به معنای امر به معروف و نهی از منکر. حتی برخی پیشنهاد دادند که جهاد را هم به عنوان اصل هفتم اضافه کنید اما نپذیرفتند. آنها بر جهاد با نفس تاکید می کنند و هدفشان تزکیه نفس است. بنابر این از یک چنین نهضتی نمی شود تفکر خاصی بیرون بیاید.

نکته دیگر اینکه هیچ فیلتر و یاگزینشی برای ورود به جماعت وجود ندارد، یعنی یک شیعه و حتی یک غیر مسلمان هم می تواند در جماعت حضور یابد. حتی آنها معتقدند که اگر از طرف حکومت دستگیر شدند و با آنها برخورد شد نباید با حکومت مقابله کنند چون معتقدند خدا نجاتشان داده و نصرت خداوند شامل حالشان می شود.

با این اوصاف این که می گویند شیعه کشی در جماعت تبلیغی، تبلیغ می شود حرف غلطی است ضمن آنکه با عدم گزینشی که وجود دارد یک شرور هم ممکن است در جلسات جماعت شرکت کند.